شبکه های اجتماعی
فروش ویژه
600.000 تومان
مقالات اخیر

هر چه به ذهن بیاید و یا به زبان جاری شود همان اتفاق می افتد

هر چه به ذهن بیاید و یا به زبان جاری شود همان اتفاق می افتد

آنچه در این مقاله خواهید خواند

یکسری امور باعث تاثیرات در عالم خواهند شد و بر کائنات تغییرات حاصل می کنند و کسی نمی تواند منکر آن ها بشود مثلا:

زمانی که انسان ذکری را با تعداد مشخص مداومت داشته باشد تاثیرات خواهد داشت و یا خواندن دعا و مناجات یا آیه ای از قران و… و یا کلمات نفرت انگیز به یک فرد یا کلمات محبت آمیز و امید دهنده همه تاثیرات خود را بر عالم امکان خواهند گذاشت.

این تاثیرات بسیار در اتفاقات روزمره ما انسان ها قابل ملاحضه است و فرد آن ها را به شکل محسوس درک می کند و یا چیزی به ذهنش میرسد و بعد خود می گوید قبل از این اتفاق یک کسی در ذهنم به من گفته بود یا چند بار به این موضوع فکر کرده ام و حتی گاهی خواب هایی که می بیند مطابق با واقعیت می شود.

در حدیث آمده که اگر کسی یک بلایی را به زبان بیاورد همان بلا به سرش خواهد آمد به این معنی که اگر فکر و ذکر یک معیشت بد را بکنی همان بدی برایت اتفاق خواهد افتاد و همین طور اگر خوبی و نیکی را بازگو کنی برایت خوبی اتفاق می افتد.

نکته مهم اینجاست که خداوند یکی از بدترین گناهان که قابل بخشش هم نیست را نا امیدی از رحمت الهی می داند یعنی در تمام اتفاقات بد هم باز باید فکر خوب کنی و امید به رحمت خدا داشته باشی تا نیکی به سراغت بیاید.

یا در آیه ای از قران آمده: (وَ عَسَی أنْ تَکْرَهُوا شَیئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُم وَ عَسی أنْ تُحِبُّوا شیئاً و هُوَ شَرٌّ لَکُم):

یعنی چه بسا چیزی که به ذهن ما بد می آید و ما فکر می کنیم شر و بدی در آن است خیر ما در آن باشد و بالعکس.

در همین رابطه موید از جانب حدیث آمده که می فرماید: البلا موکل بالنطق. بلا وکیل است از جانب نطق و زبان.

یعنی اگر بلا در حصاری باشد مثل سگ یا یک حیوان درنده که قل و زنجیر شده کلید رهایی این سگ و حیوان درنده زبان است که اگر آن بلا و گرفتاری را به زبان بیاوری حیوان از حصار خارج شده و انسان را می درد و تا زمانی که به زبان نیاوری و همیشه با امید و خیر صحبت کنی از حصار خارج نخواهد شد.

مثل بیماری که در بستر بیماری افتاده است و تمام سعی و تلاش را برای خوب شدن آن می کنید ولی زمانی که نا امید می شوید و به زبان می آوری که او دیگر خوب نمی شود بلا از حصار خارج شده و بیماری فرد را از پای در می آورد.

فرد اگر بیمار است دائم به او بگویید تو مشکلی نداری و مطمئن هستم که خوب می شود یا بگوییم همه افرادی که مثل تو بیمار شده اند خوب شده اند پس تو هم خوب خواهی شد مریض سریع خوب می شود.

اگر بیمار با یک سرما خوردگی جزئی به بیمارستان برود و به او بگویی کرونا گرفته ای یا پزشک بگوید یک بیماری خطرناک داری مثل ام اس فرد سریع خودش را باخته و پاهایش فلج می شود و همه بلا ها از حصار خارج می شود.

پس خواهشا به پزشکان بزرگوار بگویید درد را به بیمار نگویید اگر واقعا قصد خوب شدن آن ها را دارند چون با گفتن این موضع فرد خوب نخواهد شد بلکه بلا و بیماری های سخت تر به بیمار خواهد رسید.

در آیه 28 سوره قصص یک وکالت دیگر خدا از حرف های ما می گیرد و آن را موکل قرار میدهد که می فرماید:

قَالَ ذَٰلِكَ بَيْنِي وَبَيْنَكَ ۖ أَيَّمَا الْأَجَلَيْنِ قَضَيْتُ فَلَا عُدْوَانَ عَلَيَّ ۖ وَاللَّهُ عَلَىٰ مَا نَقُولُ وَكِيلٌ ﴿٢٨﴾ قصص

(موسى پيشنهاد شعيب را پذيرفت و) گفت: اين (قرارداد) بين من و تو (برقرار شد، البتّه) هر كدام از دو مدّت را كه به انجام رساندم، پس ستمى بر من نخواهد بود، و خداوند بر آنچه ما مى‌گوييم (گواه و) وكيل است.

خداوند به صحبتی که بین موسی و شعیب رد و بدل شد می گوید آن صحبت ها و قول و گفت و گوی آن ها را وکیل گرفتم و صحبتی است که خدا بر آن اهمیت می دهد و وکالت می گیرد برای بازخواست.

در سوره یوسف هم به گفته حضرت یعقوب آمده که خدا بر حرفی که ما می زنیم وکیل است و آن را موکل قرار داده است و می فرماید:

قَالَ لَنْ أُرْسِلَهُ مَعَكُمْ حَتَّىٰ تُؤْتُونِ مَوْثِقًا مِنَ اللَّهِ لَتَأْتُنَّنِي بِهِ إِلَّا أَنْ يُحَاطَ بِكُمْ ۖ فَلَمَّا آتَوْهُ مَوْثِقَهُمْ قَالَ اللَّهُ عَلَىٰ مَا نَقُولُ وَكِيلٌ ﴿٦٦﴾ یوسف

یعقوب گفت: تا شما برای من به خدا عهد و قسم یاد مکنید که او را برگردانید مگر آنکه (به قهر خدا) گرفتار و هلاک شوید من هرگز او را همراه شما نخواهم فرستاد. پس چون برادران عهد و قسم به خدا یاد کردند یعقوب گفت: خدا بر قول ما وکیل و گواه است (و او را فرستاد).

در بسیاری از احادیث و روایات دیگر می توان این مضمون را پیدا کرد ولی اهمیت آن اینجا است که ما نباید به بدی یاد کنیم و نباید شر و بلا ها را به زبان بیاوریم و با امید به رحمت الهی همیشه از خوبی ها و نیکی ها لب به سخن باز کنیم تا همان اتفاق بیافتد.

نکته آخر حضرت یعقوب قبل از اینکه حضرت یوسف علیهما السلام را به برادرانش بسپارد ذکر کرد که می ترسم شما از او غفلت کنید و گرگ ها او را بخورند یعنی همان اتفاقی که نباید بیافتد را به زبان جاری کرد و کاری که شاید فرزندان یعقوب در فکرشان نبود را به آن ها آموزش داد.

فردی داشت از کوچه ای رد می شد و الاقی در دست داشت. بچه ها در حال بازی کردن بودند زمانی که به آنها رسید و بچه ها در حال بازی بودند آن ها را صدازد و گفت: بچه ها من می خوام از کنار شما رد شود کسی به الاغ من سنگ نزند.

همین که گفت بچه ها تازه آگاه شدند و سنگ برداشتند و به الاغ او زدند در حالی که اگر از کنار آنها گذر کرده و چیزی نگفته بود هیچ اتفاقی نمی افتاد.

هر چه به ذهن بیاید و یا به زبان جاری شود همان اتفاق می افتد

گفتن بلا ها خود وکیل از برای همان بلا

ما باید یاد بگیریم حتی اگر کار اشتباهی در آن سر دنیا افتاده را در این سر دنیا بازگو نکنیم که موجب ترویج همان بدی و فحشا می شود و در بین ما اتفاق می افتد و باعث فراگیر شدن آن بیماری و آن بلا خواهد شد.

اگر در آن سر دنیا کرونا آمد ما حق نداریم که هزاران کیلومتر آن طرف خبر دهیم که وهم این بیماری باعث بیماری شدن آنها هم شود و یا اگر کسی یک گناهی کرد نباید آن را بازگو کنیم که بقیه مردم بفهمند و آن را یاد بگیرند.

ملا احمد نراقی در کتاب معراج السعاده صفت بدی را بیان کرده که و آن را از بدترین صفت ها می داند که نامش خوض در باطل است ایشان می فرمایند:

خوض در باطل و مراد از آن، حکایت کردن در معصیتها و فجور است مثل حکایت افعال زنان فاحشه، و مجالس شراب، و رفتار اهل فسق و فجور، و کیفیت اسراف اهل اسراف، و تکبر و کبر پادشاهان، و عادت بد ایشان، و حکایت بدعتهای اهل بدعت و مذهبهای فاسده و امثال اینها.

و چون انواع باطل و معاصی بی حد و حصر است، ذکر آنها نیز بی نهایت است و کم کلامی است که چون در آن گشوده شد منتهی به یکی از اینها نشود پس خلاصی از اینها نیست مگر به اینکه آدمی اقتصار کند بر قدر ضرورت از امور مهمه دین و دنیای خود.

از حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم مروی است که «بزرگترین مردم از حیثیت گناه در روز قیامت، کسی است که بیشتر نقل باطل و حکایات معاصی را کند»

و اشاره به این است قول خدای تعالی «و کنا نخوض مع الخائضین» یعنی «بودیم ما که فرو می رفتیم در باطل، با کسانی که فرو می رفتند» و از سلمان فارسی رضی الله عنه مأثور است که «بیشتر از همه مردم از حیثیت گناهان، کسی است که کلام او در معصیت خدا بیشتر باشد»

مردی بود از انصار که به مجلس آنان که ذکر معاصی را می کردند می گذشت و می گفت: «وضو بگیرید که بعضی از چیزهائی را که شما می گویید از حدث (باد شکم که وضو را باطل می کند) بدتر است» و خوض در باطل، نقل کردن گناهانی است که گذشته است، به محض خواهش نفس، بی آنکه ضرورتی باعث نقل آن باشد پس این، غیر از غیبت و سخن چینی، و سوای فحش و دشنام و امثال اینها است.

مقالات مرتبط

یک پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *