شبکه های اجتماعی
فروش ویژه
600.000 تومان
مقالات اخیر

چگونه گرفتگی ها و انسدادهای بدن را باز کنیم؟

آنچه در این مقاله خواهید خواند

رفع گرفتگی ها و انسدادهای بدن با دارو های خوراکی

ما سعی کردیم مطالب را در این مبحث بیشتر از مفردات گیاهی جمع آوری کنیم که در کتاب دقایق العلاج مرحوم کرمانی ره بسیاری از آن را ذکر کرده و ما به زبان ساده آن را روان کرده و در خدمت خوانندگان محترم گذاشته ایم.

  • براى رفع گرفتگی هاى كبد و طحال و كيسه صفرا: پوست ريشه زرشك، ابریشم، سنجد یا برگ جوشانده سنجد، گل همیشه بهار.
  • رفع گرفتگی از مغز و کبد: انواع خوراکی های شور مثل نمک دریا یا نمک سنگ در بینی کشیدن که برای مغز بیشتر نافع است، اترجات و حتی برگ آن ها، گیاه گز، فلفل کوهی. اذخر یا همان کاه مکی برای کبد و رگهای بدن مناسب است ولی برای مغز نفعی ندارد.
  • برای رفع گرفتگی های معده و نفخ: چوب اراک، آفتابگردان، نمک و آویشن، هاضوم.
  • استوخودوس (استوخودوس) براى كبد و طحال و نفخ‏.
  • اسارون (سنبل‏برى) براى كبد و طحال و نفخ‏.
  • اشنان (اشنان) براى كبد و طحال و نفخ‏.
  • اشق (اشترك، كما) براى كبد و طحال و نفخ‏.
  • افتيمون (افتيمون) براى كبد و رگها.
  • اقحوان (بابونه) براى كبد و رگها.
  • افسنتين (افسنتين، خاراگوش) براى كبد و كليه و طحال‏.
  • زرشك براى كبد و كليه و طحال‏.
  • انجدان (انگدان، كوله‏پر، انغوزه) براى كبد و كليه و طحال‏.
  • انيسون (انيسون، باديان رومى) براى كبد و كليه و طحال‏.
  • انجره (گزنه) براى كليه‏.
  • اهليلج (هليله) براى كليه‏.
  • انزروت (كنجده) براى كليه‏.
  • ايرسا (سوسن آسمانى‏رنگ، زنبق كه ريشه آن بكار مى‏رود) براى كليه‏.
  • بابونج (بابونه) براى كليه‏.
  • بادرنج‏بويه (بادرنجبويه)- بادنجان براى كليه‏.
  • برنجاسف (بومادران) براى كبد.
  • برسياوشان (پرسياوشان) براى كبد.
  • بزر لسان الحمل (تخم بارهنگ) براى كبد.
  • بزر الهندبا (تخم كاسنى) براى كبد.
  • بزر فنجنكشت (تخم پنج‏انگشت) براى كبد.
  • بسباسه (جوزبويا، بزباز)- بصل (پياز) براى كبد.
  • بطيخ، بزر البطيخ (خربوزه، تخم خربوزه) براى كبد.
  • بوزيدان (ثعلب) براى كبد و طحال‏.
  • بورق (تنكار- با آب و روغن زيتون) براى قولنج بلغمى و بادى‏.
  • ترمس (باقلاى مصرى) براى كبد و طحال‏.
  • توت (توت) براى كبد و طحال‏.
  • تين (انجير) براى كبد و طحال‏.
  • ثوم (سير) براى كبد و طحال‏.
  • جاوشير (گاوشير، جواشر، سكبينج) براى كبد و طحال‏.
  • جدوار (زرنباد، زدوار) براى كبد و طحال‏.
  • جرجير (ترتيزك، شاهى) براى كبد و طحال‏.
  • بزر الجزر تخم گزر (زردك، هويج) براى كبد و طحال‏.
  • بزر الجزر البرى (شقاقل) براى كليه‏ها.
  • جوز السرو (تخم سرو) براى احشاء.
  • جوز مع التين (گردو با انجير) براى احشاء.
  • جعدة (مريم‏نخودى) براى احشاء.
  • حاشا (پونه كوهى) براى احشاء.
  • حاج (خارشتر، گياه ترنجبين) براى كليه‏ها.
  • حبة الخضراء (تخم درخت سقز، بنه وحشى، بنه) براى كليه‏ها.
  • حب النيل (قرطم هندى، عجب گياه) براى كبد و طحال‏.
  • حب القلت (ماش هندى) براى طحال‏.
  • حب المحلب (دانه نيوند مريم، هزار اسپيد) براى كليه‏ها.
  • حب الكبر المربى بالخل.
  • (دانه كور كه در سركه پرورده شده باشد) براى كبد.
  • بزر حرف (دانه اسپند، خردل سفيد)[1] براى كبد.
  • حسك (خارخسك) براى كبد.
  • حمّص (نخود) براى كبد.
  • حنا (حنا) براى كبد.
  • خبازى (ختمى كوچك پنيرك) براى كبد.
  • خردل (خردل) براى كبد و امعاء.
  • خربق ابيض (خربق سفيد) براى كبد و امعاء.
  • خس (كاهو) براى كبد و امعاء.
  • خلاف (بيد) براى كبد و امعاء.
  • خولنجان (خولنجان) براى كبد و امعاء.
  • خزامى (شب‏بو، خيرى‏دشتى) براى كبد و مغز.
  • خيارشنبر (فلوس) براى كبد و امعاء.
  • دارصينى (دارچينى) براى كبد و طحال و كليه و رگها.
  • دارفلفل (فلفل دراز دارفلفل) براى كبد.
  • دبق (خيسانده) (كشمش كاوليا، مويزك) براى كبد، امعاء و طحال‏.
  • دبس (شيره خرما) براى كبد، امعاء و طحال‏.
  • دند (بيدانجير ختائى) براى كبد، امعاء و طحال‏.
  • دوقو (تخم شقاقل، تخم هويج برى) براى كبد، امعاء و طحال‏.
  • راوند (ريوند چينى) براى كبد، امعاء و طحال‏.
  • رازيانج (رازيانه، باديان) براى كبد و طحال و كليه و مثانه و سينه‏.
  • رمان (انار) براى گرفتگيهاى معده، كبد و طحال‏.
  • رماد القصب (خاكستر نى) براى گرفتگيهاى معده، كبد و طحال‏.
  • زبد (كره، مسكه) براى گرفتگيهاى معده، كبد و طحال‏.
  • زبيب (مويز) براى گرفتگيهاى معده، كبد و طحال‏.
  • زبيب الجبل (مويز كوهى، مويزك) براى گرفتگيهاى معده، كبد و طحال‏.
  • زعفران (زعفران) براى گرفتگيهاى معده، كبد و طحال‏.
  • زنجبيل (زنجبيل) براى كبد.
  • زوفا اليابس (گل زوفا) براى قولنجهائى كه از گرفتگى و ورم پيدا مى‏شود.
  • زيت (روغن زيتون) براى قولنجهائى كه از گرفتگى و ورم پيدا مى‏شود.
  • ساذج (ساذج هندى)[2] براى گرفتگى دهانه رگها.
  • سداب (سداب) براى گرفتگى دهانه رگها.
  • سرخس (سرخس) براى گرفتگى دهانه رگها.
  • سعد (سعد) براى گرفتگى دهانه رگها.
  • سكر (شكر) براى مغز.
  • عطر براى مغز.
  • سكنجبين (سركنگبين) براى مغز.
  • سقمونيا (سقمونيا) براى مغز.
  • سليخه (نوعى دارچين) براى مغز.
  • سلق (چغندر) براى مغز.
  • سمسم (كنجد) براى مغز.
  • دهن السمسم (روغن كنجد) براى مغز.
  • سمن (روغن گاو) براى مغز.
  • سنبل (سنبل) براى مغز.
  • سورنجان (سورنجان) براى مغز.
  • سيسنبر (سيسنبر، سوسنمبر) براى مغز.
  • شاهترج (شاهتره) براى كبد و طحال‏.
  • شبت (شويد) براى دهانه رگها‏.
  • صبر (صبر زرد) براى كبد.
  • صعتر (آويشن) براى كبد.
  • بزر الصعتر (تخم آويشن) براى كبد.
  • حب الصنوبر (تخم صنوبر) براى كبد.
  • طرخون (ترخون) براى كبد.
  • عاقرقرحا (عاقرقرحا) براى كبد.
  • عرعر (عرعر) براى كبد.
  • عروق الصفر (زردچوبه) براى كبد.
  • عنبر (عنبر) براى كبد و طحال‏.
  • عود (عود هندى، هشت‏دهان) براى كبد و طحال‏.
  • فجل (ترب) براى كبد.
  • فرنجمشك (قرنفل بستانى) براى كبد.
  • فستق (پسته) براى كبد.
  • فطراساليون (تخم كرفس كوهى) براى كبد.
  • فوّة (روناس) براى كبد.
  • قاقله (هل) براى كبد.
  • قسط (كوشنه) براى كبد.
  • قصب الذريره (نى نهاوندى) براى كبد.
  • قنابرى (بزند، برغشت، خارشتر) براى كبد.
  • قنطوريون دقيق (لوفا، گل گندم كوفته) براى كبد و طحال‏.
  • كاشم (گلپر) براى كبد و طحال‏.
  • كبر (كور) براى كبد و طحال‏.
  • كبابه (كبابه) براى اعضاء اندرونه و كليه‏.
  • بزر كرفس (تخم كرفس) براى كبد و كليه و طحال‏.
  • كراث (تره، گندنا) براى كبد.
  • كشوث (زجمول) براى اندرونه، احشاء.
  • لادن (لادن، صمغ قستوس) براى دهانه رگها.
  • ماء الجبن (آب پنير) براى همه گرفتگى‏ها.
  • ماميران (نوعى زردچوبه) براى همه گرفتگى‏ها.
  • مرزنجوش (مرزنگوش) براى همه گرفتگى‏ها.
  • مرّمكى (مرمكى)- مرو براى همه گرفتگى‏ها.
  • مصطكى (مصطكى) براى همه گرفتگى‏ها.
  • مقل (مقل- در لهجه كرمانى ملك) براى همه گرفتگى‏ها.
  • ملح مع السكنجبين (نمك با سكنجبين) براى كليه‏ها.
  • نانخواه (زنيان) براى كليه‏ها.
  • ورد احمر (گل سرخ) براى ماساريقا.
  • هليون (مارچوبه) براى كبد.
  • هندبا و ورق الهند با مع الرازيانج فى ماء اللحم (كاسنى و برگ آن با باديان در آب گوشت) براى كبد.

و به طور كلى بدان كه هر چيز تلخ لطيف يا سيّال لطيف يا ترش لطيف بازكننده است و اينها كه گفتيم كافى است.

[1] حرف در فرهنگ معين بمعنى اسم عام دسته ترتيزك آمده و در درمان با گياه حرف بابلى را خردل سفيد آورده و در لغتنامه محمد طاهر خان دانه اسپند معنى كرده و در المنجد مطلقا خردل ضبط كرده. مترجم

[2] در مرآت اللغة چنين آمده كه ساذج برگ درختى است هندى. مترجم

مقالات مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *