شبکه های اجتماعی
فروش ویژه
600.000 تومان
مقالات اخیر

فصد چشم یا ماقین

فصد چشم یا ماقین

آنچه در این مقاله خواهید خواند

فصد چشم؛ دو رگ که در دو گوشه داخلی چشم قرار دارند، که معمولا دیده نمی شوند مگر وقتی که گردن را محکم بسته و باید حتما دهان را باز نگه دارند و فشار بیاورند تا حرارت در سر ایجاد شود و رگ پیدا و برجسته شود.

دلایل فصد زدن چشم

  • دفع سردرد.
  • ورم مزمن ملتحمه چشم.
  • ضعیفی و تاری چشم.
  • درد چشم.
  • قرمزی چشم.
  • آب سیاه.
  • آب مروارید.
  • گل مژه.

روش زدن فصد چشم یا ماقین

بعد از بستن گردن، وقتی رگ ظاهر شد، باید نبض گرفته شود و نبض حتما احساس شود،بعد از آن، روغن مالی کرده، زیر رگ را با انگشت گرفته تا رگ لغزش نداشته باشد و تیغ را به آرامی در آن فرو برده تا سطح بالایی آن را ببرد.

این رگ خون زیادی ندارد ولی اگر خون زیادی خارج شد، با صمغ عربی آسیاب شده و بسیار نرم، ضماد شود.

بو علی سینا در کتاب قانون در ادامه مباحث فصد زمانی که به فصد های ناحیه سر و گردن می رسد متنی کامل و بی نظیری را آورده و چون قسمتی از این متن در مورد فصد ماقین است کامل آن را بار گذاری می کنم و قسمت فصد ماقین را نشان گذاری کرده تا خوانندگان عزیز به دشواری دچار نشوند و بتوانند به مطلب مورد نظر دست پیدا کنند.

فصد چشم یا ماقین

متن کتاب قانون در مورد فصد های ناحیه سر:

اما عروق مقصوره در نواحى سر جمله آنها غير از وداج فصد آنها مورب بود و اين عروق با اورده باشد با شرائين و اما اورده مثل عروق جبهه باشد كه آن در ميان دو ابرو ظاهر شود در وقتى كه گلو را خفه كنند و فصد آن نافع بود از براى ثقل سر خصوص ثقل پس سر و ثقل هر دو چشم و صداع دائمى مزمنه و رگى كه در ميان سر بود و فصد شقيقه و قروح سر را رگ صدغين نافع بود كه آن بر صدغ پيچيده باشد و دو رگ كه در موق بود از جانب انسى كه آن هم بخنق ظاهر مى‏شود بايد كه مبضع را در بغور نزنند از خوف ناصور و از ان خون اندكى مى‏آيد و نفع فصد ماقين‏ از براى صداع بود و شقيقه و رمد مزمن و دمعه و غشاوه و جرب اجفان و بثور اجفان و شب‏كورى ديگر سه رگ باشد خورد كه موضع آن در پس گوش باشد از براى بصوق بشعبه واحد كه اين ثلاثه ظاهر بود و فصد آن از براى ابتداى آب بود و منع قبول بخارات معده و قروح اذن و قفا و موخر راس و جالينوس منكر بود فصد خلف الاذنين را كه موجب ابطال نسل مى‏شود ديگر دو رگ وداج بود كه آن را ابتداء جذام فصد كنند و در خناق شديد و در ضيق نفس و در ربو گرم و در بحه صوت و در ذات الجنب و ذات الريه و در بهر كه گرفتگى آواز بود از بسيارى خون و وجع طحال و چنين كه فصد آن را بمبضع ذى شعره كنند و اما كيفيت تقييدات و شق آن بايد كه سر را ميل دهند بجانبى كه خلاف جانب شق بود تا آنكه نمايان شود و قائم گردد در مكان خود و فصد آن بايد كه بعرض بود نه بجانب طول همچنانكه در صافن و عرق النسا و با جود آن بايد كه شق آن در طول بود و بعضى از عروق راست عروق ارنبه باشد كه در بينى بود و موضع آن ميان دو غضروف منشق بود در سر بينى وقتى كه غمز كنند آن را باصبع متفرق شود بدو شق و محل شق آن بود از ان خونى كمى مى‏آيد و فصد آن نفع مى‏دهد كلف را و كمودت لون را و بواسير و بثور الف را و حكه در ان لكن بسيار بايد و گاه باشد كه بسبب اين فصد حمرتى در روى پديد آيد و گرفتن از دم مضرت زياده از نفع او و عروقى كه در پس گوش بود از جانب نقرة كه نفع آن در سدرى كه از خون بود ظاهر باشد و از براى وجع كهنه كه در سر باشد و بعضى ديگر از عروق سر رگ چهار رگ باشد و آن چهار رگ باشد در كنار هر لبى از زير يكى از جانب راست و يكى از جانب چپ و از بالا همچنين و از جانب بالا رگى كه فصد آن نفع مى‏دهد قروح فم را و قلاع را و اوجاع لثه را و اورام آن را و استرخاى لثه و بواسير و شقاق مقعده و بعضى ازين عروق رگ بر زبان باشد و بر نفس زبان باشد رگى كه فصد آن از براى ثقل لسان بود كه از خون باشد و در خوانيق و اورام لوزتين و بعضى در عروق تحت لسان بود كه بر زبان بود و فصد آن را در طول كنند چراكه فصد آن در عرض مشكل بود ديگر رگى در زير ذقن باشد فصد آن از براى لجر بود و ديگرى رگى كه در لبه بود كه آن پيش سينه باشد و آن در معالجات فم معده كامل بود اما شرائين مقصوده در سر بعضى از ان شريان صدغ بود كه آن را بتر كند تا خون از ان برود بعد از ان داغ كنند و در باب نوازل نفع آن ظاهر بود خاصة نزله منصبه بر عينين و از براى انتشار و ديگر دو شريان بود كه در خلف الاذنين بود و فصد آن نافع بود و از براى انواع رمد و ابتداى نزول آب و غشاوه و صداع مزمنه و فصد اين دو رگ بى‏خطر نبود و ديگر ملتحم مى‏شود و جالينوس مى‏گويد كه كسى را رگى در گلو پاره شد رگ شريانى و از ان خون بسيار رفت اصلاح آن را بدواء كند كردم و صبر و دم الاخوين و مربا دو بايد كه خون را ببندند و دفع حدت و وجع كنند از اوجاعى كه در ناحيه ورك بود ديگر از عروقى كه آن را فصد كنند دو رگ باشند بر شكم يكى از ان دو بر بالاى كبد بود و ديگرى بر بالاى سپرز كه نفع فصد كبدى از جانب ايمن در استسقا بود و فصد جانب ايسر در علتهاى سپرز بود ديگر بدانكه فصد كردن را در وقت بود از براى اختيار در ضروريات آن يكى آنكه باختيار آن كس بود و آن وقت چاشتگاه بود بعد از آنكه غذاء صباح هضم شده باشد و فضله شب‏ از بدن دفع شده باشد دوم وقت اضطرار بود و آن وقتى باشد كه در ان تاخير جائز نبود و در آنجا باسباب موانع فصد التفات نتوان كردن ديگر بدانكه از مباضع آنچه از كبد بود مضرت آن بسيار باشد از جمله آنكه چون كند بود و سطح رگ ملاسته دارد آن را نمى‏تواند ربودن و خطا مى‏كند منجر مى‏شود بعدم دست و وجع آن ديگر بدانكه اگر كسى خواهد كه رگ گشايد بايد كه بزودى نراند نيشتر را كه تا كه بلغزد آن سطح رگ بلكه برفق بر محاذى وسط رگ آن را راند تا بر وسط رگ درآيد ديگر آنكه اگر نيشتر را بعنف براند شايد كه بسبب عنف آن سر نيشتر شكسته گردد شكستنى مخفى و رگ را نتواند ربودن و اگر بدان سبب الحاح كنند از براى گشودن رگ موجب زيادتى گردد و ازينجهت باشد كه در اول فصد امتحان مى‏كنند كه نيشتر در جلد درآمده است يا نه و بر محاذى رگ واقع است يا نه از شر زلق نيشتر از رگ و زوال آن از علوق ايمن باشند ديگر بدانكه در غمز اگر غمز باستقصاء شود و امتلاء عروق ظاهر نگردد بايد كه فى الحال آن را ربط نكنند بلكه نوبتى رگ را نرم سازند باز بربندند و دوال را بر بالاى رگ بكشند و از نو ربطى كنند و مكرر اين عمل نمايند تا وقتى كه خون در رگ درآيد و رگ ممتلى شود بعد از ان نيشتر نزنند ديگر بدانكه غرض از تكرار بستن رگ و گشودن آن بود كه بطريق بدو جزء خون در رگ درآيد و باصبع تفحص آن كنند تا وقتى امتلاء ظاهر گردد بعد از ان نيشتر بر رگ زنند ديگر بدانكه بايد كه در وقتى كه نيشتر را خواهند كه بر رگ فرو برند ميان سر نيشتر تا رك بايد كه مسافتى نباشد كه دور بود بلكه سعى كنند كه نزديك سازند سر نيشتر را با رك تا خطا نيفتد بايد كه در وقتى كه نزديك ساختند كه نيشتر با رك زيادت دست را حركت مخالف ندهند كه از رگ تجاوز كند و بعصبى با شريانى رسد موجب آفتى شود و ضررى عظيم حادث شود ديگر بايد كه در وقتى كه نيشتر را كه آن را مبضع مى‏گويند چنان بگيرند در دست كه انحراف نپذيرد و آن‏چنان بود كه وسط نيشتر را بسر انگشت وسطى و ابهام بگيرند و انگشت سبابه را از براى تفحص رگ رگ بگذارند و غرض از گرفتن ميان نيشتر آن بود كه نيشتر در دست مضطرب نگردد ديگر بدانكه در وقت بستن دوال از براى كشودن رگ بايد كه ملاحظه كنند كه رگ بجانبى از جوانب مخالف ميل ندارد بعد از ان نيشتر فرو برند و الا كه اگر بجانبى ميل داشته باشد در راندن نيشتر خطا واقع مى‏شود ديگر بدانكه اگر رگ بسبب ربط و ميل درست شود فصد آن را بطول بايد كردن و الا كه اگر درست نشود باين تدابير آن را بوريب بايد شق كردن ديگر ببايد دانستن كه كسى كه ربط رگى كند از براى فصد اول بايد كه منظر بحال جلد بدن و دست كند و فراحال آن جلد ربط و شد نمايد چنانكه اگر جلد صلب بود و غليظ ربط آن را سخت توان كردن و اگر جلد را لينتى باشد يا رخاوتى بود ربط را لين كنند و حال لحم را هم در ميان ملاحظه بايد كردن در امر كثرت و قلت و هزال و سمن ديگر بدانكه وقتى كه شهوت رگ مقصود عاصى شود و نتوان اختلاص آن كردن بفصد و فصد ضرورت بود بايد كه نضارت رگ را از ميان گوشت شق كرده بيرون آورند و آن را شق كنند و اين حال در ابدان قضيفه متحقق مى‏باشد ديگر بدانكه بعد از فصد گاهى ضرورت مى‏شود حوالى فصد را بشويند و تدبير آن‏چنان بود كه جلد را از حوالى ثقبت دور كنند و بركشند تا آب بر ثقبه نفوذ نكنند كه موجب ورم و عسر الحام و نزف دم شود ديگر بدانكه كسى را كه در بدن عرق بسيار بود و سبب آن امتلاء بدن باشد از خلط ديگر بدانكه او محتاج باشد بفصد و استفراغ خون و ديگر اخلاط ديگر بدانكه بسيارى باشند از محمومين و مصدوعين كه ايشان را بفصد حاجت باشد و پيشتر از تدبير فصد ايشان را اسهالى واقع شود طبيعى كه بدان سبب از فصد مستغنى گردند و خفته يابند بايد كه در امر فصد تامل كنند تا موجب ضعف نشود.

مقالات مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *