پیشگیری از بیماری ها چگونه امکان پذیر است؟ امروزه با هر وسیلهای که روبهرو میشویم برای اینکه بهتر از آن وسیله استفاده کنیم باید مطابق با ساختار شرایط تولید آن، با آن رفتار کنیم تا به زودی دچار مشکل نشود و عمر مفید بیشتر با کارایی بالا داشته باشد. مثلاً برای سوخت خودرویی که طراحان آن، بنزین را پیشنهاد کردهاند، اگر آب به جای بنزین بریزیم آن را نابود کردهایم.
کسی نمیتواند بگوید من همهی چیزها را تجربه میکنم تا بتوانم از آن استفاده کنم.
بدن انسان هم دقیقاً شبیه این وسایل است. کسی نمیتواند به وسیله تجربه به دست بیاورد که چه چیزی برای سلامت انسان مناسب است و چه چیزی زیان آور است. امروزه تمام علوم غیر اسلامی همین حکم را دارند. دهها سال یک چیز را برای مردم توصیه میکنند و بعد از آن میگویند طبق تحقیقات جدید به دست آوردیم که فلان خوراکی یا فلان دستور غذایی به ضرر انسان بوده است و اینگونه برای سلامتی مفیدتر میباشد. ولی دستورات اسلامی چون از خالق انسان صادر شده هیچگاه خطا پذیر نیست. و هیچ معصومی نیامده است که دستورات معصوم قبلی را رد کند و دستورات جدیدی صادر کند. همه انبیاء الهی و تمام امامان معصوم (علیهم السلام) یک دستور را داده و تماماً به همآنها عمل کردهاند.
حال برای پیشگیری از بیماری ها چه باید کرد؟
رعایت حلال و حرام الهی
باید توجه داشت که تمام اموری که در روایات اسلامی در باب حلال و حرام آمده است و در درجهی بالاتر امور مکروه و مستحب، به نوبهی خودش برای انسان موجب منفعت و ضرر میباشند و هیچ چیزی را نمیتوان پیدا کرد که از امور حرام یا مکروه باشد که برای انسان نفع، و یا چیزی از امور حلال و مستحب که برای انسان ضرر داشته باشد.
استفاده از طیبات
بخورید از طیبات آنچه را ما رزق شما قرار دادهایم. (سوره مبارکه بقره)
خوردن بسیاری از خوراکیها حلال است ولی آیا همه آنها طیب هم هستند؟
طیب بودن خوراکیها که اینقدر در قرآن ذکر شده است کاملاً با حلال بودن تفاوت دارد. معانی مختلفی از طیب بودن خوراک استنباط می شود. بحث بیشتر در این خصوص و بررسی معانی مختلف آن را میتوانید در کتاب “حقایقی درمورد وقایه (پیشگیری)1” نوشته “دکتر جواد کاردانپور” مطالعه نمایید.
استاد کاردانپور در تدریس کلاس پیشگیری از بیماری های سر فصل های زیادی را آموزش می دادند ولی متونی را از طب سنتی و اسلامی مورد بررسی قرار داده اند که برای خوانندگاه بسیار جالب خواهد بود آن متون را در ادامه آورده ولی برای توضیحات خود استاد باید تدریس دوره 1402 ایشان را دانلود فرمایید :
الحِمْيَة: المَنْع ممّا يضرّ، كالحِمْيَة من اللّحوم فى الأمراض الحارّة، و من المغلّظات الباردة فى الأمراض الباردة. كتاب الماء ؛ ج1 ؛ ص359
- الإمام الكاظم عليه السلام: لَيسَ مِن دَواءٍ إلّا و هُوَ يُهَيِّجُ داءً، و لَيسَ شَيءٌ فِي البَدَنِ أنفَعَ مِن إمساكِ اليَدِ إلّا عَمّا يُحتاجُ إلَيهِ.
- الكافي، ج 8، ص 273، ح 409 . بحارالأنوار، ج 62، ص 68، ح 18.
- لا تَأكُل ما قَد عَرَفتَ مَضَرَّتَهُ، ولا تُؤثِر هَواكَ عَلى راحَةِ بَدَنِكَ. بحار الأنوار، ج 62، ص 269، ح 59.
[در ذكر پارهاى دستورهاى بهداشتى كه براى مؤمنين سودمند است] دقائق العلاج، ج1، ص: 28
بيشتر چيزهائى كه پزشكان براى حفظ تندرستى در كتابهاى خود نوشته اند نادرست است زيرا خداوند انسان را براى عبادت خلق كرده و او را با پيشهها و صنعتها و بازرگانيها و كشاورزيها مىآزمايد و آشكار است كه حكيم اگر چيزى را براى چيزى بسازد آن چيز از او در حال تندرستى و اعتدال ساخته است. و بخصوص مىدانيم كه خداوند براى بندگانش در دين تنگ نمىگيرد و راه را بر آنان آسان گذارده است.
دستورهاى بهداشتى پزشكان آدمى را از هر كار نيكو بازميدارد و او را به بندگى شكمش درمىآورد و خدا چنين چيزى از او نخواسته بلكه نيكوئى دين و دنياى او را مىخواهد. در همين حال مىبينيم كه بسيارى از آنان كه خبر از بهداشت ندارند نيرومندتر و تندرستتر هستند و آنها كه بدستورهاى بهداشتى عمل مىكنند بيشتر دچار بيمارى و ناتوانى مىباشند. بنابراين مىتوان گفت كه دستور دهندگان در كار خود اشتباه مىكنند و اين هم خود آزمايشى است كه دليلها و قياسها با آن برابرى نمىتواند بكند.
بدانكه خداوند آدمى را بر پايهاى آفريده است كه موافق حكمت و خواست (مشيت) اوست بنابراين براى او طبيعتى آفريده و آن را سنت در خلقت قرار داده كه ابزارى براى بكار آوردن خواست و اراده اوست و هرچه را كه خوبى و قوام و نشو و نماى او در آن است انجام مىدهد و آن طبيعت را چنان آفريده كه بهر چيز كه براى آدمى سودمند است گرايش دارد و از آنچه كه براى او زيان دارد و او را ديگرگون مىسازد مىپرهيزد. پس اگر طبيعت از آنچه كه خدايش او را براى آن آفريده است ديگرگون نشود چيزى جز خوبى و خير دنيا و آخرت و آنچه كه رضاى خداوند در آن است و آنچه كه بناى او بر آن است نمىخواهد. اما همينكه باعراض آلوده شد عوارض ديگرى نيز پيدا مىشود و آن را از آنگونه كه آفريده شده تغيير مىدهد و اين فرموده خداوند است: لَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ. در اين هنگام است كه خواستههاى نابجا و مخالف با خير و صلاح و قوام آدمى در او پيدا مىشود كما اينكه در نوعى بيمارى، بيمار بخوردن خاك گرايش پيدا مىكند و اين سبب بيمارى و مرگ اوست درحالى كه خداوند براى آدمى ميلى كه نيستى او در آن است نيافريده و الّا اين نقصى در حكمت حكيم بود اما اين اعراض هستند كه سبب پيدايش بيمارىهاى آدمى مىشوند و بيماريها خواهشهاى بىجائى در او برميانگيزند و از همين روى نياز بفرستادن پيامبران و فرو- فرستادن كتابهاى آسمانى و آگاهى و آموزش آدميان پيدا مىشود تا بسرشت راستينى كه رستگارى، دوام، پايندگى، بهداشت، تندرستى و آسايش هميشگى او در آن است برگردد و كسى كه از راههاى مستقيم برود در دنيا و آخرت رستگار مىگردد و خداوند سبحانه مىفرمايد: إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا …* و مىفرمايد: و استقيموا لله.
و مىگوئيم كه پيغمبران خدا براى آن آمدند كه مردم را از لغزشها باز بدارند اما اطبائى كه از راه راست حقيقى بىخبرند انحراف موجودى را تندرستى پنداشته و خواستهاند كه آن را حفظ كنند و بهمين دليل دستورات آنها با انسانيت و بندگى خداوند تفاوت يافته اما بهداشت واقعى آن است كه از پيامبر سلام الله عليه روايت شده، و راز آن در فرمانبردارى از او و پرهيز از نهى او در كموبيش است.
بنا بر آنچه كه آزموده شده است بيشتر بيماريها از زيادهروىهائى كه بدن براى ماندنش نيازى بآنها ندارد پيدا مىشود و بيشتر، تندرستى از خوددارى از اين زيادروىها و قناعت بآنچه كه بقاى آدمى بآنست بدست مىآيد اگرچه اين دستور كلى از نظر واژهها كوچك مىباشد اما از نظر ارزش بسيار بزرگ است و كمتر كسى است كه آن را بكار بندد. پس اگر جوياى بقاء هستى (و ميسر نخواهد شد) بايد از زيادهروى بپرهيزى و باصول اكتفا كنى مگر آنكه بناچارى نياز بآن داشته باشى و در اين هنگام هم بكوش كه به بيش از آنچه كه براى تو بسنده است دست نبرى و همين دستور براى تو بس است و آن را نگاه دار و فرمايش حضرت ابو الحسن عليه السلام است:
ليس شئ انفع فى البدن من امساك اليد الا عما يحتاج اليه (براى بدن كارى سودمندتر از آن نيست كه از چيزى كه بدن بدان نيازمند نيست خود- دارى كند). كلمه ديگر اين است كه هركس اعتدال را بخواهد بايد زياده روى را در همه حال كنار بگذارد زيرا زيادهروى سبب برگرداندن بدن از ميزانست نمىبينى كه از پرخوابى، پرخورى، گرسنگى خوردن، بىخوابى كشيدن، حركت يا سكون زياد و انديشه و نگاه كردن و بستن چشم بيش از اندازه چه بانسان مىرسد پس بايد از اين پند بگيرى و بدن خود را در هرحال بين بين قرار بدهى تا چشمت روشن باشد و اين كلمات نيز از عين حكمت مىباشد و معنى قول خداوندست كه مىفرمايد: لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ.* كه بايد بعموم لفظ توجه شود نه بخصوص محل
سفارش ديگر اين است كه از استعمال متممات ششگانه معروف يعنى:
خوردن و آشاميدن، خواب و بيدارى، حركت و سكون، تنفس و تماس با هوا و اعراضى كه ببدن مىرسد (مانند غم و شادى) تا يقينا محتاج بآن نباشى بپرهيز.
كلمه حكيمانه ديگر اين است كه بدن را به دارو عادت مده و بدون آنكه لازم باشد بدرمان اقدام مكن چه خداوند طبيعت آدمى را طورى آفريده كه از آنچه برايش زيان دارد دفع مىكند و آنچه را كه براى او سودمند است بسوى خود مىكشد، اين خود بهترين پزشكان براى آدمى است زيرا همينكه انسان مبادرت بدرمان بكند طبيعت از كار خود باز مىماند و نمىتواند خود را اصلاح كند و تو هم نمىتوانى درد را بخوبى تشخيص بدهى و زيان درمانت بيش از اصل بيمارى خواهد بود. اين است كه يكى از بزرگان فرموده است:
كن عن امورك معرضا و كل الامور الى القضا
فلربّ امر متعب لك فى عواقبه رضا
و لرب ما اتسع المضيق و ربما ضاق الفضا
الله عوّدك الجميل فقس على ما قد مضى
الله يفعل ما يشاء فلا تكن متعرضا
و ببين كه ساكنين بيابانها كه پزشك و درمانى را نمىشناسند چگونه راحتند و عمر زياد دارند و بدنهايشان بس نيرومندتر از شهرنشينان است و اين از آن جهت است كه آنها واگذار بطبيعت خودشانند و اخبار همانطور كه گذشت اين مطلب را تأييد مىكند.
سخن ديگر آن است كه بدن خود را همانطور كه رشد كرده و عادت پيشين او بوده است بكارها وادار كن زيرا عادت، طبيعت دومين است و اگر بدنى را بكارى غير از آنچه كه بدان عادت كرده وادار كنيم آن را از طبيعت خودش خارج كردهايم و همين سبب بيمارى اوست اما آنچه كه بصورت قضا و قدر فرا رسد گريزى از آن نيست و بگذار كه همانطور كه تقدير است جريان يابد، چه اگر تقدير تندرستى و آسايش باشد بآن مىرسى و الا چنان نمىشود.
درباره مطالبى كه گفتيم اخبارى از اهل عصمت صلوات الله عليهم روايت شده كه بعضى از آن را در اينجا مىآوريم: حضرت امير المؤمنين بامام حسن عليهما السلام فرموده است: الا اعلّمك اربع خصال تستغنى بها عن الطب قال بلى قال: لا تجلس على الطعام الا و انت جائع و لا تقم عن الطعام الا و انت تشتهيه و جوّد المضغ و اذا نمت فاعرض نفسك على الخلاء فاذا استعملت هذا استغنيت عن الطب (آيا مىخواهى چهار چيز بتو بياموزم كه از پزشكى بىنيازت كند؟ عرض كرد بفرما فرمود: غذا مخور مگر آنكه گرسنه باشى و از آن دست مكش مگر اينكه هنوز اشتهاى خوردن دارى. هنگام خوردن غذا را خوب بجو و هرگاه قصد خواب كردى به مستراح برو و اگر بدينها عمل كنى از طب بىنياز مىشوى.
و حضرت ابى الحسن ماضى عليه السلام فرمود: اقل شرب الماء فانه يمد كل داء و اجتنب الدواء ما احتمل بدنك الداء
و عنه عليه السلام لو ان الناس اقلوا شرب الماء لاستقامت ابدانهم (آب كم بياشام زيرا آب زياد سبب همه بيماريها است و از دوا تا آنجا كه بدنت تاب مىآورد پرهيز كن) و فرمود اگر مردم كم آب مىخوردند بدنهاى آنها توانائى بيشترى داشت.
حضرت صادق عليه السلام فرمود عود البدن ما اعتاد (بدنت را بر عادت خودش وادار كن)
و حضرت ابى الحسن عليه السلام فرمود: ليس من دواء الا يهيج داء و ليس شئ فى البدن انفع من امساك اليد الا عما يحتاج اليه (داروئى نيست مگر آنكه دردى را بر- مىانگيزد و چيزى براى بدن سودمندتر از آن نيست كه انسان از چيزى كه نيازمند بدان نيست دست بدارد.
حضرت صادق عليه السلام فرموده است من ظهرت صحته على سقمه فعالج نفسه بشئ فمات فانا الى الله منه برئ (پناه مىبرم بخدا از كسى كه تندرستى او بر بيماريش چيره باشد و خود را درمان بكند و از آن بميرد).
حضرت ابى الحسن عليه السلام فرموده است ادفعوا معالجة الاطباء ما اندفع داء منكم فانه بمنزلة البناء قليله يجرّ الى كثيره (تا وقتى كه درد از شما مىگريزد از درمان پزشكان پرهيز كنيد زيرا اين كار بمنزله بنائى است كه كم آن به زياد مىانجامد.)
و روايت شده كه: لا يتداوى المسلم حتى يغلب مرضه صحته (مسلمان تا وقتىكه بيمارى بر تندرستى او چيره نشود بدرمان نمىپردازد).
از حضرت صادق ع روايت شده: ان المعدة بيت الداء و ان الحمية هى الدواء فرمود: (معده خانه همه دردهاست و پرهيز دارو است).
و از او روايت شده كه فرمود: كل داء من التخمة (هر دردى زاده تخمه است.)
حضرت ابى الحسن عليه السلام فرموده است ليس الحمية ان تدع الشئ اصلا و لكن الحمية ان تأكل من الشئ و تخفف (پرهيز آن نيست كه از چيزى چشم بپوشى بلكه آنست كه بخورى اما كم بخورى).
از حضرت ابى عبد الله روايت شده: لا تنفع الحمية للمريض بعد سبعة ايام (پس از هفت روز- ظاهرا از آغاز بيمارى- پرهيز سودبخش نيست).
همچنين روايت شده: الحمية احد عشر صباحا (پرهيز يازده روز است).
همچنين روايت شده: اداوى الحار بالبارد و البارد بالحار و الرطب باليابس و اليابس بالرطب وارد الامر كله الى الله عز و جل (من گرمى را با سردى، سردى را با گرمى، رطوبت را با خشك و خشكى را با مرطوب درمان مىكنم و كار را بخدا واگذار مىكنم).
روايت شده كه: قيام الليل مصحة للبدن (سحرخيزى سبب صحت بدن است.)
روايت شده: مطردة الداء عن اجسادكم (سحرخيزى درد را از تنهاى شما دور مىكند)،
و روايت شده: سافروا تصحوا (مسافرت كنيد تا تندرست باشيد)
در قواعد الطب از امير المؤمنين عليه السلام روايت شده كه فرمود: من اراد البقاء و لا بقاء فليجرد الحذاء و ليأكل على نقاء و ليشرب على ظماء و ليقل شرب الماء و يتمدد بعد الغداء و يتمشى بعد العشاء و لا يبيت حتى يعرض نفسه على الخلاء و دخول الحمام على البطنة من شر الداء و دخلة فى الحمام فى الصيف خير من عشرة فى الشتاء و اكل القديد اليابس معين على الفناء و مجامعة العجوز تهدم اعمار الاحياء (كسى كه بخواهد باقى بماند و بقائى نيست بايد كفش نرم بپوشد، هنگامى بخورد كه گرسنه باشد، وقتى آب بنوشد كه تشنه شود، آب كم بخورد، پس از خوردن غذاى روز دراز بكشد، پس از غذاى شب راه برود، پس از آن نخوابد تا بمستراح برود، چون شكمش پر باشد بحمام نرود كه بدترين دردها است، يكبار حمام كردن در تابستان بهتر از ده بار در زمستان است، خوردن گوشت مانده خشك كمكى به مرگ است و جماع با پيرزن عمر زندگان را كوتاه مىكند.)
غذا مخور درحالىكه در معده تو غذاى ديگرى است،
هر آنچه که بیشتر جویده شود و در دهان تو بماند کمتر در معده خواهد ماند و آنچه جویدن نیاز ندارد و در دهان نمی ماند بیشتر در شکم تو خواهد ماند پس غذای خود را خوب بجو آن مقدار که استحاله ثانی در آن اتفاق بیافتد .
به مقداری بعد از غذا آب بخور که رفع تشنگی شود اگر بیش از اندازه غذا آب به معده دهی باعث تخمه خواهد شد و همه درد ها از تخمه است .
يك روز در ميان حمام كن زيرا آنچه را كه در بدن تو است و دارو بدان نمىرسد از بدن تو خارج مىكند،
خون اگر در بدن زیاد شد و بیش از ظرف وجودی تو گردید تو را خواهد کشت .
در هر فصل يكبار خود را بقى وادار و مسهلى بخور، اگر بدن تو در هر فصل دفع فضولات کند بیماری بر تن سوار نخواهد شد .
راه های ورودی بدن را یک از ده قرار بده چون خدا 10 خروجی برای بدن تو گذاشته و یک ورودی که اگر بیش از این شد بیماری غالب بر طبیعت تو خواهد شد .
ادرار خود را نگه مدار و اگرچه سوار باشى، قبل از خوابيدن بمستراح برو، در جماع زيادهروى مكن زيرا از نيروى زندگى مىكاهد، با پيرزن جماع مكن زيرا مرگ ناگهانى مىآورد.
تا نيازى نداشته باشى دارو مخور، اگر در معده تو غذائى هست، غذاى ديگر مخور پس از غذا چهل گام راه برو، همينكه از غذا پر شدى بر پهلوى چپت بخواب، ميوهاى را كه گنديده است مخور، بجز گوشت تازه مخور، پيرزن را بهمسرى مگير، دندان خود را مسواك كن، گوشت بر روى گوشت مخور زيرا خوردن گوشت پشت سر هم مارها را در بيابانها مىكشد.
كسى گفته است ” هركه از بوى بد و غبار بپرهيزد، معده خود را پر نكند، غذای شب را ترک نکند و در روز بیش از یک وعده غذا نخورد و بدن خود را از چيزهاى زائد در هر فصل با چيزهاى مناسبى كه در آن هنگام يافت مىشود پاك كند ، سزاوار آن است كه هرگز بيمار نشود مگر آنكه اجلش رسيده باشد.”
اينك مىگوئيم اينكه گفته است كه در هر فصل خود را پاك كند اگر منظورش آن باشد كه شخص داروئى بخورد، برخلاف قانون خداوندى است چه دستور ايزدى اين است كه انسان بايد از خوردن دارو تا آنجا كه بتواند خوددارى كند و دارو بمنزله صابون است كه اگرچه لباس را پاك مىنمايد اما آن را پوك مىكند. پس تا بدن تاب مىآورد نبايد دارو بخورند مگر اينكه انسان از زيان بيمارى بر خود بترسد كه در اين هنگام خوردن دارو واجب است زيرا تا بيمارى ضعيف و طبع آدمى قوى است درمانش آسان است اما همينكه بيمارى چيره شد و طبيعت ناتوان گرديد درمان ديگر ممكن نيست و يا اينكه سخت است.
بنابراين روشن شد كه اصل در بكار بردن دارو اين است كه آدمى بر خود بترسد و هركس بر خودش از ديگران آگاهتر است.
َ الْأَسْنَانُ خَلْقٌ خَلَقَهُ اللَّهُ تَعَالَى فِي الْحَلْقِ آلَةً لِلْأَكْلِ وَ أَدَاةً لِلْمَضْغِ وَ سَبَباً لِاشْتِهَاءِ الطَّعَامِ وَ إِصْلَاحِ الْمَعِدَةِ وَ هِيَ جَوْهَرَةٌ صَافِيَةٌ تَتَلَوَّثُ بِصُحْبَةِ تَمْضِيغِ الطَّعَامِ فَتَتَغَيَّرُ بِهَا رَائِحَةُ الْفَمِ وَ يَتَوَلَّدُ مِنْهَا الْفَسَادُ فِي الدِّمَاغِ فَإِذَا اسْتَاكَ الْمُؤْمِنُ الْفَطِنُ بِالنَّبَاتِ اللَّطِيفِ وَ مَسَحَهَا عَلَى الْجَوْهَرَةِ الصَّافِيَةِ زَالَ عَنْهَا الْفَسَادُ وَ التَّغْيِيرُ وَ عَادَتْ إِلَى أَصْلِهَا. بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج73، ص: 134
و دندانها را خدا در دهن آفريده كه ابزارخوردن و جويدن باشند و اشتها خيز و اصلاح معده و آنها گوهر زلالى باشند كه با جويدن خوراك آلوده شوند و بوى دهان را دگرگون كنند و از آن تباهى مغز پديد آيد.
و چون مؤمن هوشمند با آن گياه لطيف مسواك كند و آن را بر آن گوهر پاك مالد تباهى و دگرگونى از آن برود و باصل خود برگردد
پرهیز از تنها خوری و قید خوردن در جمع
وَ قَالَ ص كُلُوا جَمِيعاً وَ لَا تَفَرَّقُوا فَإِنَّ الْبَرَكَةَ فِي الْجَمَاعَةِ طب النبي صلى الله عليه و آله و سلم ؛ ؛ ص21
عَنْ عَلِيٍّ ع أَنَّهُ قَالَ: أَكْثَرُ الطَّعَامِ بَرَكَةً مَا كَثُرَتْ عَلَيْهِ الْأَيْدِي وَ قَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص طَعَامُ الْوَاحِدِ يَكْفِي الِاثْنَيْنِ وَ طَعَامُ الِاثْنَيْنِ يَكْفِي الْأَرْبَعَةَ. دعائم الإسلام ؛ ج2 ؛ ص116
یاعَلِيُّ لَعَنَ اللَّهُ ثَلَاثَةً آكِلَ زَادِهِ وَحْدَهُ وَ رَاَكِب الْفَلَاةِ وَحْدَهُ وَ النَّائِمَ فِي بَيْتٍ وَحْدَه من لا يحضره الفقيه ؛ ج4 ؛ ص359
پرهیز از غذای بخیل
وَ قَالَ ص طَعَامُ الْجَوَادِ دَوَاءٌ وَ طَعَامُ الْبَخِيلِ دَاء
طب النبي صلى الله عليه و آله و سلم ؛ ؛ ص21
پرهیز از غذای بازار
وَ قَالَ رسول الله صلی الله علیه و آله:
الْأَكْلُ فِي السُّوقِ مِنَ الدَّنَاءَةطب النبي صلى الله عليه و آله و سلم ؛ ؛ ص20
أَنَّ مَنْ أَكَلَ شَيْئاً وَ ذُو نَفْسٍ يَنْظُرُ إِلَيْهِ، وَ لَمْ يُعْطِهِ شَيْئاً، أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْهِ دَاءً لَا دَوَاءَ لَهُ . قطعا کسی که چیزی بخورد و یک صاحب نفسی ( یعنی موجود زنده حتی حیوان هم شامل آن می شود ) به آن چیز که می خوری نگاه کند و چیزی از آن را به او ندهی خداوند دردی بر تو نازل می کند که هیچ دوایی برای آن نباشد .
جالينوس گويد: چاره نيست آدمى را از نگاه داشتن تندرستى و تدبير آن نيكو صناعتى است از انواع صناعت طبّ، از جهت آنكه تندرستى برتر از ديگر انواع صناعت طبّ است؛ چنانكه اوانى زر و سيم و جواهر و آبگينه، آن نيكوتر و بقيمتتر باشد كه شكسته نباشد و بر حال خود درست ماند؛ همچنين آنكه تن آدمى آنگه بقوّتتر و قوىتر كه به صحّت خويش مانده باشد آزار رنج تن نشدهباشد؛ و از اين جهت حفظ صحّت واجب است، از آنكه صحّت سبب بقاست و سرمايه پرغنيمتى عمر است و بقا كه بدان صحّت ابدى و لذّات دنيوى حاصل توان كرد؛ و اتفاق علماست كه حقّ تعالى از آن مزاجهاى مختلف آفريده است و مركّب كرده و محتاج شراب و طعام گردانيده كه اگر آن را نيابند، هلاك گردند و اگر در آن اسراف كند، رنجور شود؛ متّفقاند بر آنكه هركس كه حركت و سكون و خوردن و آشاميدن و خون بيرون كردن و مسهل خوردن و مباشرت كردن و ديگر عادات طريق اعتدال گوش دارد و از حدّ نگذرد، در صحّت و بقا او اميدوارتر باشد از آن كسى كه در اين معانى افراط كند يا تقصير روا دارد.بقراط حكيم گويد در كتاب فصول كه هرچه ناگاه به آدمى رسد، از پر كردن و تهى كردن و يا گرم كردن يا سرد كردن يا به هر نوع كه باشد، خطر است.
جالينوس مىگويد: بسا مزاج نيك كه از جهت بسيار خوردن به زيان شده است؛ چنانكه بسيار مزاجهاى بد كه به حسن تدبير و مراعات به اصلاح آمده است.امير المؤمنين على- عليه السّلام- از طبيب خوب پرسيد كه طبّ چيست؟گفت: پرهيز كردن و اعتدال گوش داشتن؛ و در حديث آمده است كه «المعده بيت الداء و الاحتماء رأس الدواء و عود كلّ بدن ما اعتماد»؛ يعنى معده خانه درد است و پرهيز كردن سر داروهاست و هركس را آن بايد داد كه به آن عادت كرده است.و چنين مىگويند كه يكى از حكما در پرهيز كردن مبالغه مىكرد. با وى گفتند: پرهيز بسيار سبب ضعف مىشود. گفت: من مىخورم كه بزيم، نمىزيم كه بخورم.پس معلوم شد كه اعتدال سبب صحّت بقلست و معنى اين اعتدال آن است كه اخلاط چهارگانه در اين جهان باشد، بايد و چندانكه پايد؛ و اعتدال مزاجها به حسن تدبير خصلتهاى سال باشد و آنچه طعام بر صدق شهوت خورد، موافق مزاج باشد و چندان خورند كه معده آن را برتابد و از هضم آن عاجز نشود.
جالينوس گويد كه حفظ صحّت آن باشد كه آدمى آن خورد كه موافق به طبع او باشد، فصل سال موافق او آن خورد كه تن او برآمده باشد و بيرون كردن صفرا و خلطها از تن.آوردهاند كه نوشيروان با تباذوق طبيب گفت: «اى تباذوق! پير شدى، از علم خود اثرى بگذار تا يادگار تو باشد». تباذوق گفت: «اى ملك! چند كلمه بگويم مختصر كه قايم مقام تصنيفى بزرگ باشد. بايد كه بر آن مواظبت نمايى تا صحّت تو پايدار باشد و محتاج ديگر طبيب نشوى: اوّل آن است كه پيش از خواب خود را بر متوضى عرضه كنى. دوم آنكه هر دو روز به گرمابه روى، از آنكه گرمابه از قعر بدن خلطها بيرون آرد كه دارو بدان نرسد. سيوم آنكه هر هفته قى كنى. چهارم آنكه چيزى نخورى كه دندان تو بر آن كار نكند، چه، معده از دندان ضعيفتر است. پنجم آنكه هيچ ميوه نارسيده نخورى. ششم آنكه تا توانى هيچ دارو نخورى كه دارو تن را چون صابون است جامه را و صابون جامه را پاك كند، امّا بريزد؛ و دارو خوردن چون تير انداختن است، گاه صواب آيد و گاه خطا. هفتم آنكه از مباشرت بسيار محترز باشى كه مجامعت بسيار كردن آتش حيات را بكشد. هشتم آنكه زنهار، زنهار، با پيران مجامعت نكند كه آن سبب مرگ مفاجات باشد. نهم آنكه خون بىعلّتى كشنده از تن بيرون نكنى. دهم آنكه قصد غذا نكنى، الا به گرسنگى صادق، كه هيچ بدتر از خوردن طعام نباشد». نوشيروان فرمود كه اين كلمات به آب زر بنوشتند و دستور حفظ صحّت خويش ساخت؛ و اللّه أعلم.
بعضى آدمى كه از اين حالت بيرون نيست، و «2» آن هواست و خوردن و آشاميدن و حركت و سكون و چيزى در تن بازماندن و بيرون آمدن، خواب و بيدارى و احداث نفسانى، چون شادى و اندوه و انديشه كارها و ايمنى و ترس و عادت كه طبع آن است.
امّا هوا، كه از جمله حفظ صحّت يكى هواست كه دم زدن و نفس كشيدن به واسطه آن تمام مىشود. هرگه هوا درست باشد و هر فصلى از سال بر مزاج خويش بود، سبب تندرستى باشد؛ چنانكه جالينوس مىگويد كه بايد كه غرض در همه ابواب اعتدال باشد، امّا در هوايى چنانكه از سرماى او قرار در تو نيايد و از گرمى او عرق نكنى؛ و مزاج مردم به اختلاف هوا بگردد، چنانكه كسى در هواى سرد و تر پرورده باشد، پس انتقال كند به هواى گرم و خشك، مزاج او بگردد و بيمارى پيدا آيد، و بر ضدّ اين همچنين؛ و حفظ صحّت به اعتدال هوا چنان باشد كه از هواى سرد و گرم احتراز كند و در هواى سرد هيچ عضو را برهنه نكند و خود را به جامههاى گرم پوشيده دارد، خصوصا در اوّل سرما كه تن از هواى گرم بيرون آمده باشد و هواى سرد زودتر اثر كند؛ و در سحرگاهان و بامدادان از جامه خواب گرم شده باشد، از هواى سرد زودتر برنجد و در هواى گرم، از گرمى هوا و تابش آفتاب احتراز كند و از تابش آفتاب دور باشد، مقام كند و آنجا آب زنند و اوانى پاكيزه و ميوههاى سرد و تر چون سيب و امرود، و ترهها چون كاهو و كاسنى و برگ بيد و برگ مورد.
امّا در تدبير طعامها و نگاه داشتن آن، چنان بايد كه مردم غذا آن وقت خورند كه شهوت صادق پيدا شود و ثقل طعام خورده جدا گردد و نواحى زير شكم سبك گردد و حركتى موافق كرده آيد؛ و چون شهوت صادق پيدا آيد، دفع آن نشايد كردن و زود غذا بايد خوردن؛ و احتراز كند از آنكه معده به يك بار پر شود، بلكه چنان بايد كه هنوز شهوت طعام باقى باشد كه دست از آن بازدارد؛ و اگر وقتى معده پر شود، چنانكه تنگى نفس آرد و درد سر و پهلو، در حال قى بايد كردن؛ و اگر اتفاق نيفتد، خواب بسيار بايد كردن و حركت بسيار، و روز ديگر غذا كمتر خورد و از عادت و اوقات طعام خوردن نگاه بايد داشت، و كمتر آن است كه در شبانهروزى يك نوبت خورد و بيشتر آنكه دو نوبت، به اعتدال نزديكتر؛ و آنكه در دو روز سه نوبت خورد، يك روز بايد كه در شبانگاهى و ديگر روز وقت پيشين.
نوع غذا، جالينوس گويد: بهترين طعام آن است كه ميان لطيف و غليظ باشد، چون نان گندم پاك و گوشت مرغ و كبك و ماهى و صراحى؛ و جايى ديگر مىگويد كه خون معدن در تن وى تولّد كند، بايد كه از نان گندم پاك تمام رسيده و گوشت گوسفند جوان و گوساله گاو درنگذرد، خصوصا گوشت عضلات و آن گوشتهاست كه با شاخ و پى آميخته است، از جهت آنكه هضم آن زودتر باشد، و در جمله، آن طعام زودتر گوارد كه لذيذتر و به دهان خوشتر و ميل طبع بدان زيادت باشد و بدان عادت كرده، موافقتر باشد از غذاى نيك كه بدان عادت ندارد.
و از آفتهاى هضم، آن است كه طعامهاى مختلف به هم خورند يا ترتيب گوش ندارند و طعامهاى غليظ پيش از لطيف خورند، يا روزگار دراز در خوردن يك غذا باشد، چنانچه نعمتهاى سخت از زمان آبستن دور افتد.
و در تابستان بايد كه طعامهاى سرد خورند و در زمستان گرم؛ امّا از گرم، به غايت گرم، چنانكه از آتش برداشته باشد، و از سرد، به غايت سرد، چنانكه به يخ سرد كرده باشند، همه احتراز بايد كرد؛ چه، گفته شد كه بناى حفظ صحّت به نگاه داشتن اعتدال است.
امّا ميوه، اگر كسى تواند كه ترك ميوههاى تر كند، از بسيار رنجها ايمن شود؛ و اگر نتواند، بر انگور و انجير اختصار كند؛ و ميوه پيش از طعام بايد خورد تا [از] «1» آفت آن ايمن توان بود؛ و اگر در معده صفرا باشد، يا رطوبت هر ميوه كه لطيف باشد، چون خربزه و زردآلو و توت، لا بدّ مستحيل شود و مزاج آن خلط گيرد كه در معده است، و اگر بعد از طعام خورند، به زيان آورد؛ و خربزه را كه گفتهاند كه پيش از طعام خورند، امّا بر اثر آن طعام بايد خورد؛ و معده بايد كه پيوسته سبك باشد تا تخمه نيفتد. پس اگر روزى زياده خورده شود، روز ديگر كمتر خورد، و اگر دو سه روز برهم اتفاق زياده خوردن [افتد] «2» زود به تدبير آن داروى مسهل بايد خورد تا معده و جگر و روده را پاك كند، چون اطريفل كوچك كه ايارج و تربد به آن بار كرده باشند، با جوارش سفرجل يا حبّ صبر.
و ببايد دانستن كه آب در تن هيچ عمل نكند، جز آنكه بدرقه طعام باشد و آن را به هر عضو برساند. كيفيّت و كمّيّت آنوقت خوردن گوش بايد داشت ، و آب در ميان طعام نبايد خورد و بعد از طعام، تا معده سبك نشود و طعام بخورد؛ و آن آب كه بر سر طعام خورد، بايد كه سرد باشد تا اندكى كفايت باشد و تشنگى بنشاند و نيز معده را فراهم كند تا غذا در خود گيرد و هضم كند؛ و از اين گفتهاند كه آب سرد معده را به جاى جوارش باشد؛ و هركس كه معده و جاى او سرد باشد يا او را رنجى باشد، آب برف و يخ سرد كرده نشايد خورد و در شب بعد از خواب نبايد خورد، مگر كه مخمور باشد يا محرور، كه او را زيان ندارد؛ و از پس گرمابه و جماع و حركتهاى سخت آب نبايد خورد.
و اگر كسى شراب خورده باشد، در حفظ صحّت آن رعايت هم واجب است. اوّلا انواع شراب كه از شراب و خرما و دوشاب و جو و برنج سازند، البته نبايد خورد كه دماغ را زيان آورد؛ و اگر اتفاق افتد كه خورد، نشايد كه بر گرسنگى خورد، يا بر طعامى كه هنوز در معده قرار نگرفته باشد؛ و نشايد كه معده را پر و گران كند و مستى متواتر زيان دارد و بيمارىها آورد. در ماهى يك مستى رخصت دادهاند؛ و محرور را اولىتر آن باشد كه ترك شراب كند، و اگر ضرورت باشد، شراب رقيق سفيد بايد مروّق كرده. شراب شيرين تن را فربه كند، امّا ديرگوار باشد و سدّه بگشايد، و مثل سرد مزاج كمونى و قرنفل و پوست ترنج؛ و اگر كسى خواهد كه از مستى زود هشيار شود، سركه به آب بياميزد و سه قدح از آن باز خورد.
خواب مدارى چنان بايد كه آنوقت خسبد كه طعام از دهن معده به قعر افتاده باشد و اندكى هضم پذيرفته باشد و چون در جامه خواب شود، نخست بر دست راست خسبد لحظهاى، پس بر دست چپ بازگردد و بر شكم خفتن محمود است و بر پشت بازخفتن زيان دارد؛ و خواب روز بسيار خفتن رنگ روى تباه [كند] «1» و زكام و نزله آورد، خصوصا در زمستان، اگر روز خفتن عادت دارد، جهد كند كه از آن عادت بگذرد.
امّا تدبير حركت و سكون، جالينوس مىگويد كه سكون پيوسته و ترك رياضت، هيچ از طعام در تدبير حفظ صحّت آفتى بزرگ است و حركت معتدل كردن پيش از قضا تدبير نيكوست؛ و جاى ديگر مىگويد: سكون «2» و فراغ مزاج را تباه كند و رياضت و آمد و شد مزاج را لطيف كند و به اصلاح آورد؛ و بقراط مىگويد كه منفعت رياضت در تن زياده از منفعت دارو باشد، از آنكه دارو گوشت تن را كم كند و رياضت اعضا را قوّت دهد [و] «3» فضلهها تحليل كند؛ و رياضت هركس برحسب عادت او باشد، رفتن يا برنشستن يا كشتى گرفتن؛ و رياضت آنوقت محمود باشد كه به اندكى ظاهر نشده باشد و عرق نكرده باشد.
چون رنجه شود، ترك بايد كرد. هركه را مزاج گرم و خشك باشد، او را رياضت زيان دارد، و اگر اتفاق رياضتى افتد، بايد كه به رفق و آهستگى؛ و اگر كسى از درد سر نالد، رياضت او به رفتن و پاى ماليدن باشد.
امّا ماليدن، بقراط مىگويد كه اندامها از ماليدن سخت شود. از ماليدن بسيار ضعيف شود و از ماليدن اعتدال گوشت زياده گردد.
امّا استفراغ، اگرچه انواع استفراغ بسيار است؛ امّا آنچه در باب تدبير حفظ صحّت رعايت آن واجب است، فصد است و داروهاى مسهل خوردن و قى كردن. جالينوس گويد: استفراغ از جمله تن هرگاه كه اخلاط بود، بسيار به فصد باشد و ترك غذا؛ و اگر اخلاط فاسد شده باشد، به اسهال بود و غذاى محمود.
جاى ديگر گويد كه هركس فضلهها در تن او گرد آمده باشد، بايد كه در فصل بهار تن را پاك كند، پيش از آنكه خلطها در زمستان در تن جمع شده باشد، گداخته شود و به اعضاى رئيسه رسد و بيمارىها آورد.
امّا فصد، هركس اندام او ما دام باشد و گونه او سرخ و رگهاى او فراخ، بدين طريق فصد بايد كرد و دفع زكام و سرسام و صداع مىكند و از دود و غبار و بوىهاى ناخوش احتراز نمايد و از اندوه و انديشههاى دور و خيالات نامعلوم پرهيزد تا خونهاى دماغى بر حال خود بگردند.
در حفظ صحّت چشم
بايد كه چشم را از گرد و خاك و دود نگه دارد و بسيار در آفتاب ننگرد، خاصّه وقت برآمدن و فروشدن، و در چيزهاى درخشنده و در چراغ ننگرد و خطّهاى باريك نخواند، به واسطه آنكه در اينها [نگريستن] «2» ديده را ضعيف كند؛ و نگريستن در چيزهاى سياه و آب روان سود دارد. تابستان غوره پرورده در چشم كشند و در خزان و بهار و در تابستان آب باديان كه با عسل در آب پرورده باشند، مىكشند؛ و اگر حرارتى باشد، در چشم او غوره پرورده كشند و ماميران به گلاب سوده، در چشم كند، آب نريزند و پارهاى كتان به گلاب تر كند و با سفيده خايه مرغ و روغن گل بر چشم نهد و ببندد و چشم بر خرقه بپوشد و در خانه تاريك مقام كند تا درد ساكن گردد و اشك بازايستد.
در حفظ صحّت گوش
حسّ سمع عزيزترين حواس است. بايد كه در نگاه داشتن آن مبالغه نمايند و نگدارند كه بادهاى سرد و آوازهاى ناخوش، چون بانگ طبل و بوق از نزديكى به وى رسد؛ و هر هفته قطرهاى روغن گل نيم گرم در او چكانند و در گرمابه گوش بر تابه گرم نهند تا اگر خلطى سخت شده، بگدازد و نرم شود بيرون آيد، و چون از گرمابه بيرون آيد، گوش را پاك سازد؛ و اگر دردى در او پيدا آيد، بگيرد مرزنگوش و زعفران ناسوده و روغن گل و سركه بجوشاند و صافى كند و نيم گرم قطرهاى در وى چكانند. اگر درد از حرارت باشد، روغن گل و سركه و اندك افيون بجوشانند و نيم گرم در او چكانند تا پخته شود و اگر ريم باشد، بيرون آيد. پس فتيله به زفت و عسل بيالايند و در وى نهند. بعد از آنكه سركه نيم گرم به آب عسل نيم گرم بجوشانند و در او چكانند تا بيخته شود و اگر ريم باشد، بيرون آيد و ريش را بشويد؛ و قاعده است كه هرچه در گوش چكانند، نيم گرم باشد.
در حفظ صحّت ذوق
و آن چشيدن است و آنچه تعلق بدان دارد، از دندان و گوشت بن دندانها و ملاذه و غيره، از آب سرد به غايت احتراز نمايد كه زيان به دندان و گوشت بن دندان دارد؛ و طعامهاى گرم چون سير و پياز و گندنا زيان دارد؛ و هر بامداد مسواك كند به چوبى و قدرى از قرنفل بخايد تا لعاب و رطوبت بياورد و زبان روان شود و بر سخن گفتن و فصاحت قادر شود.
در حفظ صحّت لمس
آن هم عزيز است و در نگاهداشت آن به جدّ بايد بود و بايد كه دست در چيزهاى قابض چون نار و پوست انار نكند و كارهاى سخت كه دست را درشت گرداند، نكند؛ و دست را از آب و هواى زمستان نگاه دارد و پيوسته روغنهاى لطيف خوشبو در دست مالد تا دست را نرم دارد.
در حفظ صحّت آلات تنفّس
و اصل آن شش است. از خوردن غذاهاى سرد، مثل پنير و ترشى و گوشتهاى غليظ حذر كند؛ از آنكه مثل اين چيزها رطوبت بسيار در قصبه و شش و راه گذر نفس گرد آورد و راه نفس تنگ گرداند و سرفه تولّد كند و درد شش آورد؛ و از غبار حذر كند، خصوصا غبار آرد كه هيچچيز زيانكارتر از وى نيست بر راه گذر نفس.
یک پاسخ
عالی بود ممنون