نکاتی طلایی از زبان طبیبان قدیم

فهرست مطالب
طبیبانی چون: جالینوس، بقراط، رازی و …
مطالب در مورد طب بسیار است و بسیار نکات کلیدی وجود دارد ولی
با نگاهی به اتمام آنها میتوان فهمیدی نکاتی کلیدی و طلایی وجود دارد که میتوان از آنها در تمام موارد استفاده کرد
از جالينوس روايت شده”
همين كه عفونتى در اندرون آدمى پيدا شد لازمست بهر نحو كه بهتر باشد بصورت قى (استفراغ) يا تعريق(عرق کردن) و يا از راه پيشاب(ادرار) بيرون رانده شود و اگر از اين راهها نشود بوسيله تبريد (خوراندن غذا و داروى سرد و يا هوا و آب سرد) عمل كنند (تا این عفونت به سمت سر نرسد یا دچار تشنج در بدن نشود که معمولاً سر را سرد کرده با روغن های سرد مثل روغن بابونه یا بنفشه و یا پاشویه می کنند تا بتواند حرارت را از سر دور کند )” و گفته است:” در تب هرچه ممكن باشد بايد تبريد بعمل آيد و نزديكترين راه را بجائى كه ماده بيمارى در آنست و آسانترين راه را براى طبيعت بايد برگزيد (یعنی عفونت را باید از نزدیک ترین راه به سمت خروجی هدایت کنند مثل اینکه اگر عفونت در معده است استفراغ اگر در روده است با اسهال و اگر در سطح بدن است با عرق کردن آن را خارج کنیم یا اگر در خون است با حجامت راهی را برای خروجش باز کنیم ) “. عدهاى گفتهاند كه براى درمان تب ها اگر عفونت و يا ماده بد- خيم و يا ورمى نباشد غذاى مرطوبى (که ماده را رقیق کند داده شود ) كه زود بتواند ببدن راه يابد مثل شوربا يا آش جو سودمند است ( هم بسیار لطیف است و هم موادی مثل نمک و جو دارد که قوت را بالا برده و راه های خروجی را به راحتی باز می کند).
از وصيت بهاء الدوله رازى:”
صاحب كتاب خلاصة التجارب نقل شده واجب بر طبيب آن است كه نخست ديندار باشد و در تشخيص بيمارى بكوشد و سپس بدرمان بيمار بپردازد. از ادله بيمارى نبض، پيشاب و رنگ چهره است و بعد بيمارى و عوارض را از هم تميز دهد زيرا مرض اصل و عوارض فرع آن است و نخست بدرمان مرضى كه ريشه اصلى است توجه كند و سپس به مداواى عوارضى كه از بيمارى پيدا شده ، برسد مگر آنكه عوارض خود قوى باشند و بايد از رفع سبب آغاز كند و سن مريض ، فصل ، شهر و نيروى بيمارى را در نظر بگيرد.
بعد بايد از عادات مريض و حالات ظاهرى و باطنى او جويا شود، و بايد بيمار را به بهبودى اميدوار كند و او را نترساند و پرستاران را نيز بايد باين مسائل توجه دهد.و نيز بايد هوش خود را براى تشخيص سود و زيان دارو بكار گيرد و اگر چيزى زيان بار بود داروى ديگر تجويز كند و همچنين علت كوچك را كم نشمارد چه بسا كه همين چيزهاى كوچك به بزرگ بيانجامد و اگر بيمار نيرومند باشد از بيمارى سنگين ترسان نبايد باشد و ضعيف را با قوى و برعكس نبايد درمان كند، و تا بتواند بايد داروهائى براى بيرون بدن بكار ببرد (یعنی دارو های مالشی نه خوراکی ) . از داروهاى درونى بپرهيزد، ، بيشتر تا ممكن باشد از داروهاى ضعيفتر استفاده كند، و تا داروى كم مؤثر باشد از داروى زياد بگريزد، و تا بشود خاصيت دارو را مورد توجه قرار بدهد و نه كيفيات آن را تا غير دارو و دعا مؤثر باشد به دارو دست نيازد ، بيمار را بزور وادار بكارى نكند (چون سیستم مدبّره بدن بهتر می داند چه چیزی به نفع بیماری و چه چیز به ضرر آن است ) .
در غير روزهاى بحرانى مريض را از بيمارى خودش بچيزهاى ديگر مشغول نمايد ، بيمار را در ايام بحرانى رها نكند ، بچهها را به يكباره از غذا نبايد باز بدارد ، باشخاص ضعيف نبايد غذاى قوى بخوراند، در گرما و سرماى سخت و روزهاى بحرانى بدرمان قوى نبايد بپردازد ، به كسانى كه خيلى لاغرند مسهل ندهد مگر آنكه آن مسهل سبب اصلاح مزاج و تقويت بدن آنان باشد ، با توجه بآزمايشها و چيزهايى كه خودش بچشم ديده بيمار را درمان كند و بيمارى مزمن را به دفعات و گاهبگاه درمان كند تا بيمار به دارو عادت نكند، گهگاه دوا را تغيير دهد ، همچنين بدرمان بيمارى لا علاج نپردازد تنها كوشش كند كه نيروى بيمار را نگاهدارى نمايد، اگر از شدت درد ترسيد مخدر بكار ببرد. نبايد مريض را بيكباره از غذاى كم به غذاى زياد دستور دهد و يا بالعكس و نه چيزى را كه عادى اوست به غير معتاد وادار كند و برعكس و حتى الامكان بعادات بيمار بايد توجه داشته باشد، مريض را بخوردن دارو و يا خوراكى كه از آن بيزار است نبايد وادار كند، بحالات مختلف بيمارى در وقتى كه شدت دارد و رو بهبودى است و يا اينكه سبب بيمارى از بين رفته و يا از نيروى آن كاسته شده است بايد توجه كند اگر چند بيمارى باهم باشد اول بايد بيمارى زيان بارتر را درمان كند و ساير بيماريها را هم از نظر دور ندارد” تمام شد خلاصه گفتار او كه حكيم و عالم بوده است.
و از بقراط روايت شده:”
جسد با پنج نوع معالجه درمان میشود: آنچه در سر است با غرغره، آنچه در معده است با قى ، آنچه در بدن است با اسهال آنچه در زير پوست است با خوى (عرق) و آنچه در عمق بدن است با خون گيرى درمان مىگردد (حجامت یا فصد)” چه خوب گفته است.
و از ظاهر سنجرى است:”
براى پزشك سزاوار آن است كه نخست تا میتواند با غذا بيمار را درمان كند نه با دارو. اشخاص دانا میدانند كه اغذيه با طبائع مختلف فراوان است دو ديگر آنكه تا مىتوان بايد داروى مفرد تجويز كرد، دواى مركب نبايد داد و داناى به داروها مىداند چه بايد بكند از دواهاى ناشناس و مجهول تا مىتوانى پرهيز كن مگر آنكه با آزمايش و قياس بتوانى بمفيد بودن داروئى پى ببرى دشوارترين درمانها در وقتى است كه مرضى با مزاج ضدش همراه باشد مثل تب محرقه (تيفوس) در پيرها و فلج در جوانان اگرچه كمتر ممكن است چنين وضعى پيش بيايد.”
از بقراط روايت شده:”
بعضى بيماريها از امتلاء است و علاج آنها استفراغ مىباشد و اگر مرضى از استفراغ پيدا شود علاجش امتلاء مىباشد و شفاى بيماريها در ضد آنها است.”
باز سنجرى میگويد:”
بيماريهائى كه طبيعت با آنها بر سر جنگ است به سه گونهاند: اگر توان طبيعت از نيروى بيمارى بيشتر باشد پيش از آنكه پزشك بيايد بر آن پيروز مىشود و يا اينكه اين دو در نيرو برابر هستند كه بيمار بيارى پزشك نيازمند است و حاجت بپزشكى در چنان وقتى بسيار مىباشد.
پزشكى ، علمى غنى است و كمتر میشود كه بيمار بميرد.
اما اگر بيمارى بر طبيعت چيره شود كمك پزشك بسيار لازم است و مرگ هم اغلب در چنين هنگامى پيش مىآيد و پزشك كمتر میتواند كارى انجام دهد و اگر هم بتواند از درمان كسى كه مرگ او نزديک است و نشانه هاى آن را می بیند خوددارى میكند.”
نور الدين گفته است:”
اگر پيرمرد يا كسى كه مزاجش سرد است و يا معتاد به مواد مخدره فصد كند و خون سياهرنگ غليظى خارج شود نبايد بگذارند كه خون زياد بيرون بيايد چه علت اين حالت بستن و سنگينى خون است و اين حالت قابل تغيير نيست و خون زيادى هم بيش از آنكه لازم است از آنها بيرون میرود.”
خیلی خوب بود ولی حیف که کم بود