منضجات(حل کننده ها)

فهرست مطالب
منضجات
منضج ، دارویی یا خوراکی است برای پختن و به قوام آوردن خلط جهت آماده ساختن آن برای تخلیه که به وسیله ی دارو های ملین و مسهل و کل استفراغات مثل فصد و حجامت بکار میرود .
اگر بخواهیم معنای ساده تر آنرا بیان کنیم منضج یعنی هر آنچه خلط غالب را آماده ی دفع کند و آن را به یک پختگی کامل برساند.
اگر بخواهیم یک مثال ساده برای منضجات بزنیم میتوانیم غذا را مثال بزنیم که وقتی میسوزد به کف قابلمه میچسبد (رسوب میکند) و برای این که بتوانیم سوختگی را بشوییم میگذاریم تا قابلمه مدتی را خیس بخورد تا موادی که سفت شده و کف قابلمه چسبیده نرم شود و به راحتی جدا شود و یا با کمی آب کف دیگ آن را می جوشانیم که می بینیم به راحتی سوخته های کف دیگ لایه لایه برداشته می شوند منضجات اینگونه عمل میکند .
در اصل منضجات برای زمانی است که بیماری شدید و کهنه شده پس وارد عمل می شود و خلط غالب را به پختگی میرساند تا داروی اصلی کار خود را راحت تر انجام دهد و بیمار بهبودی یابد .
در مثالی دیگر اگر زیاد بودن صفرا باعث بیماری شود (مثلا زیادی صفرا ی خون در مجاری کبدی)طبیب داروهای حل کننده ای(منضج) تجویز می کند تا بدن بیمار پذیرش داروی اصلی را پیدا کند و بهبود یابد.
حال اگر منضج استفاده نشود داروی اصلی نتیجه ی کمی خواهد داشت و دوره ی درمان طولانی میشود.
مثلا اگر قرار است با استفاده از منضج در مدت 3 ماه بیماری رفع شود بدون استفاده از منضج این زمان 2 تا 4 برابر می شود و مریض مدت طولانی تری در درد و سختی خواهد بود و تحملش کم میشود و هزینه درمان بالا می رود.
وظیفه ی منضجات
عمل نضج به قوام آوردن اخلاط است . یعنی اخلاط غلیظ را (مثل بلغم و سودا ی غلیظ)رقیق میکند و اخلاط رقیق مثل صفرا و بلغم )را غلیظ تر می کند . البته غلظتی که مناسب اسهال آن اخلاط است.
در اصل منضجات اخلاط ته نشین شده را حل کرده و آماده ی بیرون کردن از بدن به وسیله ی مسهلات میکند .
پس اول باید منضج مصرف کنیم بعد ملین یا مسهل
اخلاط و عمل نضج
دارو های منضج بر اساس مزاج بیمار تجویز میشود
خلط دم : نیاز به نضج ندارد و فقط وقتی که خون همراه خلط های دیگری باشد باید آن خلط ها را به نضج و پختگی رساند.
خلط صفرا : در 3 روز الی 1 هفته به پختگی می رسد .
خلط بلغم: در 9 روز به پختگی می رسد
خلط سودا : سودای خالص در 15 روز به نضج می رسد
البته با توجه به اینکه اکثر بیماری ها ترکیبی از چند خلط است این قاعده مطلق نیس و تشخیص طبیب لازم است .
منضجات 2 دسته اند:
1-حقیقی ستوده : قوت مغیره (بدن یا دارو یا روش درمانی خاص) ماده بیماری را آماده ی دفع شدن به وسیله ی طبیعت بدن میکند (خروج)
مثال نضج ستوده : رطوبت (خلط)سینه سفید مایل به زرد که غلظت کمی دارد و بوی بدی ندارد.
2-غیر حقیقی بد و نا ستوده : ماده بیماری بر قوت مغیره غالب شده و عفونت در ماده بیماری حاصل می شود و از پذیرش اصلاح بدن دور میشود .
مثال نضج نا ستوده : رطوبت (خلط ) سینه سبز یا سیاه که بسیار غلطظ است و بوی بدی دارد .
منضجات اخلاط
⚠منضج صفرا:
1-کاسنی
2-آلوی خشک
3-ریشه ی شیرین بیان
4-گل بنفشه
5-عناب
6-به دانه
7-گل حلوا
8-اسپرزه
9-شربت نارنج
10-شربت به
11-شربت توت سیاه
⚠منضج بلغ:
1-مویز
2-انجیر
3-گل سرخ
4-افتیمون
5-زنجفیل
6-تخم شنبلیله
7-رازیانه
8-دارچین
9-شیرین بیان
10-زعفران
11-تخم کرفس
⚠منضج سودا:
1-بادرنجبویه
2-بسفایج
3-قرنفل
4-ریشه ی کاسنی
5-ریشه ی بادیان
6-شاه تره
7-ریشه ی شیرین بیان
8-انجیر
9-کشمش
10-افتیمون
11-زرشک
برای کسانی که می خواهند تحقیق بیشتری کنند متونی را از کتب طب سنتی درمورد منضجات می آوریم تا بتواند از آنها بهتر در تحقیقات خود استفاده کنند .
منضجات:
بدان كه نضج پختن را گويند. و پختن خلط آن است كه هر خلط بايد كه به قوام معتدل آيد تا نزد تنقيه وى خون به آسانى برآيد پس خلطى كه غليظ است، چون بلغم غليظ و سودا نضج وى آن است كه قوام او از آن غلظت فروتر آيد و خلطى كه رقيق است چون صفرا و بلغم مائى، نضج وى آن است كه ميل به غلظت نمايد. نسبت بر وقتى كه دارد و صفرا رقيقتر از جمله اخلاط است، فى حد ذاته و غلظتى كه در آن محسوس مىشود و بعد خروج آن به سبب كثافت لاحقه است چنانچه در خون نيز مرئيست.
صفرا در سه روز پخته مىشود و اگر منضج داده شود، به شرطى كه صفرا خالص بود و اگر صفراى غير خالص باشد در پنج روز يا زياده بر آن حسب ماده پخته مىگردد منضج بلغم مويز دانه برآورده يازده دانه باديان نيم كوفته، دو درم و اگر باديان رومى به جاى باديان كنند قوىتر باشد. اصل السوس كه بيخ مهلك گويند از پوست كه بالاى ويست خراشيده و جوكوب نموده سه درم شكاعى نيمكوفته، دو درم پرسياوشان، پنج درم انجير زرد و پنج عدد گل سرخ، سه درم مطبوخ سازند و چنانچه گفته شد گل قند عسلى، هفت درم به آن افزوده تناول كنند و اگر سكنجبين نيز ضم كنند به قدر دو توله اعانت تمام كنند.
فائده: بلغم در سه چند ايام نضج صفرا نضج مىيابد، يعنى در نُه روز پخته مىشود از دادن دوا به شرطى كه از جمله اجسام غير غليظ و غير رقيقه باشد. و الا ممكن است در پنج روز پخته شود يا در زياده از نُه روز نضج يا بر حسب ماده كم و زياد كردن ادويه بر راى طبيب است.
أمراض العين و علاجاتها، ص: 57
أدوية العين منها: مبدّلات للمزاج، إما مبردّة مثل: عصارات عنب الثعلب و عصا الرّاعي- و هو البطباط- و ماء الهندبا، و ماء الخس، و ماء الورد و عصارته، و لعاب برز قطونا.
و منها مسخنات مثل: المسك و الفلفل، و الوجّ و الماميران و نحوها.
و منها مجففات مثل: التوتيا و الإثمد و الاقليميا.
و من جملتها مقبضات مثل: شياف ماميثا، و الصبر، و الفيلزهرج، و الزعفران، و الورد. و منها ملينات مثل: اللبن، و حكاك اللوز، و بياض البيض، و اللعاب. أمراض العين و علاجاتها، ص: 57
و منها منضجات مثل: العروق، و ماء الحلبة، و الزعفران و الميبختج، و خصوصا منقوعا فيه الخبز. أمراض العين و علاجاتها، ص: 57
و منها محلّلات مثل: الأنزروت، و ماء الرازيانج. و منها مخدرات مثل: عصارة اللفّاح، و الخشخاش، و الأفيون. أمراض العين و علاجاتها، ص: 57
تعریف:
بدان كه نُضْج، پختن را گويند و پختن خلط، آن است كه هر خلط بايد كه به قوام معتدل آيد، تا نزد تنقيه وى به دوا بآسانى بر آيد.
پس خلطى كه غليظ است، چون بلغم غليظ و سودا، نضج وى آن است كه قوام او از آن غلظت فروتر آيد. و خلطى كه رقيق است، چون صفرا و بلغم مائى، نضج وى آن است كه ميل به غلظت نمايد، نسبت به رقّتى كه دارد. و صفرا رقيق تر از جمله اخلاط است فى حد ذاته، و غلظتى كه در آن محسوس مىشود، بعد خروج آن، به سبب كثافت لاحقه است، چنانچه در خون نيز مرئى است و سبب اين، رسيدن سردى هواى بخارى است مر آن را؛ زيرا كه گرمى معتدل، باعث ترقيق است و برودت موجب كثافت است، اگر چه اندك باشد. بايد دانست كه خون محتاج به نضج نيست؛ لهذا در تب خونى، روز اوّل فصد مىكنند. اما هر گاه فساد خون به سبب آميزش اخلاط ديگر در وى بوده باشد، احتياط آن است كه موافق غلبه خلط، منضج داده، بعده فصد نمايند تا اخلاط ديگر نيز پخته شده، همراه خون تمام بر آيند بى تصديع و ضررى نرسانند خصوص آن جا كه سودا مركب شود با خون، تقدّم نضج ضرورى است بعد فصد كردن.
منضج صفرا:
عنّاب، هفت دانه؛ گل بنفشه، دو درم؛ گل نيلوفر، دو درم؛ شاهتره، دو درم؛ تخم كاسنى نيم كوفته، سه درم؛ بيخ كاسنى نيم كوفته، دو درم؛ گل سرخ از پوست سبز كه زير گل مىباشد و از تخم پاك كرده، دو درم؛ جمله را يكجا كرده، نقوع نمايند يا مطبوخ. نقوع، آن است كه ادويه را در آبى كه موافق نوشيدن بود، تر نمايند يك شبانه روز، پس ماليده و صاف كرده، بنوشانند فقط يا همراه سكنجبين و يا ترنجبين و امثال آن.
و بدان كه هر چه معدّل است، منضج است و ذكر منضج، جدا بنا بر فوايد، چند است كه در ضمن آن گفته آيد. و مطبوخ آن است كه ادويه را در آن قدر آب بجوشانند كه بعد سوختن سه حصّه آب، قدرى آب كه توان خورد، بماند. و آن جا كه خواهند قوّت دوا تمامتر بر آيد، نخستين، نقوع نمايند، پس بجوشانند؛ ليكن بدانند كه دوا از جوشانيدن، گرمى پيدا مىكند، پس آن جا كه حرارت در مزاج بيشتر بود، زنهار مطبوخ نبايد داد و هر نقوع و شيرهها و تخمهاى سرد كه مذكور شد، تبريد بايد كرد و از اين ادويه منضجه، هر چه به هم رسد، توان داد. و از آن كه صفرا اقسام است، در نضج وى، موافق آن ادويه كم و زياده توان كرد و آنچه از اوزان ادويه نوشته شد، مدّ نظر بر شخص معتدل العمر و معتدل القيافه است؛ پس اگر مريض طفل باشد، موافق همان در اوزان نيز تقليل نمايند؛ اگر مرد عظيم الجثه باشد، حسب آن تكثير فرمايند و اين تصرّفات بر عقل طبيب است.
فايده: صفرا در سه روز پخته مىشود، اگر منضج داده شود؛ به شرطى كه صفراى خالص بود و اگر صفراى غير خالص باشد، در پنج روز يا زياده بر آن، حسب ماده پخته مىگردد.
ميزان الطب، متن، ص: 22
منضج بلغم:
مويزِدانه بر آورده، يازده دانه؛ باديان نيم كوفته، دو درم؛ و اگر باديان رومى به جاى باديان كنند قوى تر باشد. اصل السوس كه بيخ مهك گويند از پوست كه بالاى وى است خراشيده و جوكوب نموده، سه درم؛ شكاعى نيم كوفته، دو درم؛ پر سياوشان، پنج درم؛ انجير زرد، پنج عدد؛ گل سرخ، سه درم مطبوخ سازند، چنانچه گفته شد؛ گلقند عسلى، هفت درم؛ به آن افزوده تناول كنند و اگر سكنجبين نيز ضمّ كنند به قدر دو توله، اعانت تمام كند در نضج. اما آن جا كه سرفه باشد، سكنجبين نبايد داد و هر گاه بلغم شور باشد و شورى بلغم از آميختن صفرا مىشود؛ لهذا بعضى آن را در صفرا شمرده و هر چه معدّل آن است، منضج آن است.
فايده: بلغم در سه چند ايام نضج صفرا نضج مىيابد؛ يعنى در نه روز پخته مىشود از دادن دوا، به شرطى كه از جمله اقسام غير غليظ و غير رقيقه باشد و الا ممكن است كه در پنج روز پخته شود يا در زياده از نه روز نضج يابد حسب ماده، و كم و زياده كردن ادويه بر رأى طبيب است. ميزان الطب، متن، ص: 23
منضج سودا:
سپستان، بيست دانه؛ عنّاب، دو دانه؛ گاوزبان، دو درم؛ بادرنجبويه، دو درم؛ بيخ مهك، سه درم؛ اسطوخودوس، دو درم؛ پرسياوشان، دو
درم؛ باديان، دو درم؛ شاهتره، دو درم؛ مطبوخ ساخته، بدهند؛ به نوعى كه گفته شد به قند سفيد يا ترنجبين يا گلقند، شيرين ساخته، و اين دوا منضج سوداى خالص است؛ اما اگر از سوختن خلطى ديگر شده باشد، قدرى از اين ادويه بگيرند و به ادويهاى كه براى نضج هر خلط مخصوص است، آميخته، بدهند. و بدانند كه هر خلط كه مىسوزد؛ يعنى اجزاى رقيق وى به سبب حرارت خشك مىشود و مابقى غليظ شده از نوع خود بر مىآيد، آن را سوداى غير طبيعى مىگويند و مراد از سوداى دموى و سوداى صفراوى و سوداى بلغمى همين است و سوداى طبيعى كه بسوزد آن نيز مسمّا به سوداى غير طبيعى مىگردد. پس سودا از هر خلط كه شده باشد، در نضج وى مراعات آن خلط واجب است.
فايده: ماده سوداى خالص، در پانزده روز نضج مىيابد و باشد كه تقدّم و تأخّر كند. و مراد از نضج اخلاط در اين محل آن است كه هر خلط در اين مدّت كه مذكور شد براى هر واحد شايسته آن مىشود كه مسهل بايد داد؛ يعنى قابل انفعال فعل او مىگردد، نه آن كه ماده مزبور نضج يافته و قابل تحليل و دفع طبيعت مىشود- كما ينبغى- چنانچه از امراض مزمنه ظاهر مىگردد. پس معلوم شد كه اثر منضج بتدريج در ماده ظاهر مىشود و ادْنى مدت ظهور نضج در ماده، آن است كه گفته شد؛ لهذا در امراضى كه از مواد غليظ مىشود، انضاج به دفعات كرده مىشود.
و بعدِ مسهل تا كه نضج ظاهر نشود، مسهل ديگر ندهند. و بدانند كه آنچه از تعيين ايام نضج گفته شد، مشروط به استعمال ادويه منضجه است، ليكن لازم نيست كه بى دواى منضج پخته شود؛ زيرا كه حكيم مطلق، طبيعت را قوّت تعديل و انضاج و دفع آن بخشيده است و وى هميشه در كار خود است؛ لهذا مىبينيم كه اكثر امراض را بىعلاج نيز زايل مىشوند؛ پس علاج، بيش از معاون طبع نيست؛ فتبارك اللّه احسن الخالقين. ميزان الطب، متن، ص: 24