شبکه های اجتماعی
فروش ویژه
600.000 تومان
مقالات اخیر

سیستم مدبره بدن چیست؟

سیستم مدبره بدن چیست؟

آنچه در این مقاله خواهید خواند

سیستم مدبره؛ اگه یک لحظه فکر کنید می بینید که یک نیرویی در بدن به انسان می فهماند که الان تو لواشک بخور، یا به فردی امر می کند که تو نیاز به گوشت داری و میل به گوشت خوردن را در او زیاد می کند و به کسی هم فرمان می دهد که تو حق نداری ترشی بخوری و میل شیرینی ها را زیاد می کند، در حالی که فرد اصلاً خودش هیچ کاری برای تعیین میل انجام نداده است، ولی بعد از خوردن مطابق با میل خودش احساس نیکی و بهبودی در حال را دارد ولی اگر مخالف این میل و فرامین عمل کند حالش دگرگون شده و گاهی تهوع ایجاد می شود و همین نیرو غذا را از بدن خارج می کند.

گاهی هم اتفاق می افتد که فرد با خوردن یک غذای مسموم به اسهال یا استفراغ مبتلا شده و آنچه که به بدنش ضرر می رساند را از بدن بیرون می کند تا ضرر بیشتری به اعضاء دیگر نرساند.

اگر یک لحظه فکر کنیم می بینیم که این نیرو یک فرمانده کلی در بدن است که تمام امور را تحت اختیار خود گرفته تا از بدو تولد مکیدن و در اواخر عمر و در دوران پیری امساک را در دستور العمل های خود به انسان گوشزد کند. این نیرو همان سیستم مدبره بدن است که خداوند در بدن انسان تعبیه کرده تا هر ضرری را دفع و هر آنچه به این جسم نفع می رساند را به خود جلب کند.

تا زمانى كه اين نيرو (سیستم مدبره)، توان خود را از دست نداده، بدن را در برابر بيماريها حمايت كرده و بيمارى را دفع و صحّت را ماندگار مى‏كند. اين نيرو يك موهبت الهى است، همان سیستم تدبیر کننده بدن که به آن مدبره بدن گفته شده یا طبیعت بدن تعریف می شود.

عملکرد طب جدید

امروز در طب مدرن به عکس این سیستم عمل می کنند و تمام علائمی که طبیعت در بدن ایجاد می کند را خفه کرده و سعی در خرفتی و کندی و ضعف این سیستم دارند، و می بینیم که بیماری های جدید ایجاد شده و هر روز نسل های ضعیف تری را به جامعه تحویل می دهیم.

دیدگاه طب سنتی، اسلامی

حکما و اطباء قدیم برای این سیستم احترام خاصی قائل بوده اند و خود را خادم آن میدانستند. برای مثال اگر طبیعت فرد باعث اسهال در بدن می شد احترام گذاشته و اسهال را بند نمی آوردند بلکه راه های خروج دیگر را برای بدن باز می کردند، یا اگر بدن تب می کرد به علائم آن توجه می کردند و زمانی که بدن سرد شده و عرق می کرد او را کمک به تعریق کرده و با چند پتو و مالش دادن بدن با روغن تعریق را بیشتر می کردند.

اصل و قانون را در طب سنتی و اسلامی بر پایه این گذاشته که طبیب خادم طبیعت باشد نه دشمن طبیعت.

ابن هندو مى‏گويد: «خداوند در بدن آدمى كارگزارى قرار داده كه صحّت و سلامتى آن را حفظ مى‏كند. و هرگاه آن صحّت و سلامتى به وسيله عارضه‏اى زايل گردد، آلت و ابزار آن كارگزار كه غذا و دارو باشد؛ آن عارضه را از بدن دفع و صحّت را به آن بازمى‏گردانند.»

استاد اسماعیل ناظم در کتاب طب و طبیعت این مبحث را به طور کامل از کتاب های مختلف جمع آوری کرده اند و به قلم زیبایی آورده اند که نکاتی از این کتاب را در این مقاله آورده ایم تا بهتر بحث مشخص شود.

ایشان در این کتاب علاوه بر کلام ابن هندو که در کتاب مفرح القلوب آمده از کلام بقراط هم استفاده کرده و استناد به کلام این بزرگوار کرده اند و می فرمایند که «طبيعت خود در بهبود بخشيدن بيماريها كافى است».[1]

یعنی اگر طبیعت را به حال خود رها کنیم در بسیاری از بیماری ها خودش بدن را درمان می کند و نیاز به کمک انسان ندارد فقط طبیب یطیب نفسه باشد و آرامش به بیمار دهد همان گونه که اهل بیت علیهم السلام می فرمایند و استرس به بیمار ندهیم و میل و امید را در او بیشتر کند تا سیستم مدبره و طبیعت فعل خود را انجام دهد و بیماری را از بدن دفع کند.

سیستم مدبره

رازى گفته است: «طبيعت بزرگ‏ترين طبيب است».[2] و ابو الفرج عبد اللّه بن الطبيب نيز چنين گفته است: «آنچه سلامتى را به بدن بازمى‏گرداند طبيعت بدن است»[3]

ایشان در کتاب خود از کتاب خلاصه الحکمه که مرحوم عقیلی خراسانی به قلم آورده اند متنی را آورده و اینگونه می فرمایند: عقيلى درباره نحوه تدبير بدن توسط طبيعت چنين مى‏گويد:

«… خداوند- جلّ و عزّ- در بدن انسان، در هر عضوى قوه جاذبه و ماسكه و هاضمه دافعه را به وديعت نهاده و همه دايم به كار خود مشغولند- مانند ملائكه مدبره عالم كبير- و عصيان و سركشى و قصور و فتورى در كار خود ندارند، ما دامى كه آفتى و مرضى از داخل يا خارج به ايشان نرسيده كه ايشان را بازدارد از كار خود. و طبيعت مدبره بدنيه را حامى و ممدّ آنها و دافع امراض از داخل آفريده و حاكم بر آنها گردانيده تا غذاى وارده به اعضاء را دفعتا بالتمام به مصرف نرساند، بلكه چيزى از آن را حفظ و ضبط نمايد كه اگر به سبب عايقى و مانعى از خارج بدن غذاى جديد دير وارد گرديد، آنچه را مهيّا و حفظ و ضبط نموده است، اندك‏اندك به مصرف رساند تا ضعف بسيار دفعتا عارض نگردد كه منجر به هلاكت شود».[4]

و در جاى ديگر طبيعت را چنين تعريف مى‏كند: «گفته‏اند: طبيعت، مبدأ اوّل است براى حركت و سكون چيزى كه در آن است بالذات- كه مراد، جسم طبيعى است. فى الحقيقة، طبيعت مرتبه‏اى است از مراتب نفس متعلق به جسم منطبع فرورفته در جسم و مدبّر و متصرف و حافظ آن، و ما دام الوجود و التحقيق در خارج از آن مفارقت نمى‏نمايد، خواه جسم مفرد باشد و خواه مركب، به عبارت ديگر، طبيعت عبارت از نفس ضعيف بالقوه است كه چون تقويت و فعليت يابد و از بدن تواند كه گاه‏گاهى جدا گشته به مبدأ خود كه عقل است پيوسته، تحصيل كمالات و تقويت يافته باز به بدن آيد و آثار كمالات محصله و تقويت او ظاهر گردد و همچنين على الدوام چنين باشد، آن را «نفس» نامند. و به عبارت ديگر، طبيعت عبارت از آن است كه تدبير و تصرف آن در بدن و حفظ آن بدن را به واسطه كيفيات اربعه و حصول مزاج حاصل از تركيب باشد. و نفس، عبارت از امرى است كه تدبير و تصرف آن در بدن به واسطه ارواح و قوا و جوارح و اعضا باشد و عقل عبارت از امرى است كه تدبير و تصرف آن در بدن به واسطه «نفس» باشد. عند الموت سواى طبيعت همه بالكل مفارقت مى‏نمايند و بعد از آن طبيعت به تدريج نيز مفارقت مى‏نمايد و آن زمان بدن از هم مى‏پاشد و تركيب برطرف مى‏شود و هريك از اجزاى تركيب يعنى عناصر ميل و رجوع به اصل و مركز خود مى‏نمايند كه «كل شى‏ء يرجع الى اصله».[5]

سیستم مدبره چگونه عمل می کند؟

سیستم مدبره یا همان طبیعت بدن از شيوه‏هاى مختلفى جهت دفع مرض و ايجاد صحّت استفاده مى‏كند. از آن جمله مى‏توان به تعريق، اسهال، قى، خواب، بيدارى، رعاف (خون ‏دماغ)، ادرار، بى ‏ميلى به غذا، تب، سرفه، زكام، دملهاى پوستى، احتلام در خواب، اختلاج (پرش اعضاء)، سكسكه، عطسه، خميازه، عادت ماهیانه، اشک، آبریزش بینی، بواسیر، واریس، و انواع بیماری هایی که از بدن خروجی باز می کند اشاره كرد.

اگر طبیعت بدن به طور صحیح عمل نکند و فضولات را از این خروجی ها به طور کامل دفع نکند باعث ایجاد تومور یا عفونت در بدن شده، و همین امر اگر ادامه پیدا کند به سرطان و بیماری های لا علاج تبدیل خواهد شد. به همین جهت سیستم مدبره از یک جهت به تقویت بدن کمک کرده و از جهتی هر آنچه که باعث ایجاد ضرر برای بدن باشد را دفع خواهد کرد.

[1] .« إن الطبيعة هى الشافية للأمراض، إنّما يريد بذلك القوة المدبّرة للبدن» جالينوس الى اغلوقن، ص 7.

[2] .« الطبيعة اكبر الاطباء» رازى، الفصول، بند 365، ص 119.

[3] .« الفاعل للصحة و هو الطبيعة» ابو الفرج عبد اللّه بن الطبيب، تفسير حيلة البر.

[4] . خلاصة الحكمة، كامپيوترى، ص 526.

[5] . خلاصة الحكمة، ص 33.

مقالات مرتبط

یک پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *