تشخیص مزاج در قانون
متن کامل اصول دهگانه تشخیص مزاج در قانون بوعلی سینا به همراه ترجمه آن

متن کامل اصول دهگانه تشخیص مزاج در قانون بوعلی سینا به همراه ترجمه آن
فهرست مطالب
تشخيص حالات مزاجى
شناسائى حالات مزاج مبتنى بر ده دستور است.
1- بسودن (لمس كردن): مقياس مزاج براى سرزمينهاى معتدل معلوم است. در معاينه يك فرد او را بوسيله لمس معاينه مىكنند. اگر حالت شخص در اين لمس كردن با مقياس معتدل برابر باشد مزاج او را معتدل مىشمارند. اما اگر معاينهكننده خود معتدل المزاج باشد و در ضمن معاينه، گرمى يا سردى و يا سختى و يا زبرى بيشتر از وضع طبيعى را حس كند و در پيدايش اين حالات تاثيرات خارجى مانند هوا، شستوشو، شنا و غيره در كار نباشند و زبرى يا نرمى را از حد لازم خارج كرده باشند، چنين مزاجى نامعتدل معرفى مىگردد. از نرمى و زبرى و خشكى ناخنها مىتوان به چگونگى مزاج پى برد آنهم بشرطى كه عوامل خارجى در كار نباشند. ليكن نتيجهگيرى از نرمى و سختى موقعى صحيح است كه گرمى و سردى در حال اعتدال باشند وگرنه بسيار ممكن است كه گرمى
زياده از حد اعتدال- كه كارش گداختن است- سختى و زبرى را به چنان حالت نرمى درآورد كه پندارى نرم و تر مزاج است. همچنين شايد سردمزاجى بيش از اعتدال- كه كارش انجماد است- سخت را چنان نشان دهد كه خشك است. مثال براى اين دو حالت وضع برف و پيه است؛ برف از آنجا كه انجمادكننده است و پيه از آن جهت كه غليظ است.
بيشتر سردمزاجها بويژه اگر لاغر باشند، بدن نرم دارند زيرا نارسائى و خامى[1] در آنها زياد است.
2- تشخيص بوسيله گوشت و پيه:
اگر ماهيچهها زياد باشد دليل رطوبت و گرمى و گواه بر وجود نوعى چسبندگى[2] است. اگر گوشت كم باشد و پيهى همراه نداشته باشد، نشاندهنده خشكى و گرمى است.
ليكن چربى و پيه هميشه نشانه سردى هستند و در اين حالت نوعى فروهشتگى نيز موجود است. اگر همراه پيه و چربى در جسم، رگها به تنگى گرايند و خون كاهش يابد و شخص مورد نظر در هنگام گرسنگى بسبب بند آمدن خون غريزى كه بايد احتياج غذائى اندامها را برآورد، بحالت لاغرى درآيد معلوم مىشود كه مزاجش سرشتى و طبيعى است و اگر اين نشانهها در بين نباشند معلوم مىگردد كه مزاج وى عرضى و اكتسابى است. كمى چربى و پيه دلالت بر حرارت دارد، زيرا ماده چربى و پيه زاده چربى خون است كه سردى آن را بند آورده است و ازاينرو است كه چربى بر كبد كم و بر رودهها زياد است. ماده پيه و چربى بر قلب بيشتر از آن است كه بر كبد است و اين نه براى مزاج و شكل است بلكه مربوط به خود ماده نامبرده است كه طبيعت در ايجاد آن حكمتى منظور داشته است.
انعقاد و بند آمدن پيه و چربى در بدن قابل كم و زياد شدن است و بستگى با كم و زياد بودن حرارت دارد. تنى كه پرگوشت است و چربى و پيه زياد ندارد، بدنى است گرم و مرطوب. تن پرگوشت و كمچرب و كمپيه دليل بر وجود رطوبت زياده از حد لازم است.
اگر پيه و چربى در بدن پرگوشت زياده از حد لازم باشد، دليل بر رطوبت و سردى بيش از اندازه است و چنين بدنى سرد و تر مزاج است. بدن خشك و بدن سردمزاجان از لحاظ سستى و تنبلى در درجه اول است و بعد از آن بدنهاى گرم و خشك و سپس بدنهاى خشكمزاج واجد گرمى و سردى معتدل قرار دارند. بعد از همه آنها گرممزاجانى كه از لحاظ ترى و خشكى معتدلند قرار مىگيرند.
3- معاينه مو نشانه هايى بدست مىدهد:
سرعت رشد و نمو، سستى نشو و نما، كمى، باريكى، ستبرى، صافى، تجعد، و رنگ مو همه مبتنى بر دلايلى هستند كه مىتوان در هنگام معاينه از آنها سود جست.
سرعت در نمو مو: اگر مو بسرعت نمو كند دليل بر آن است كه بدن زياد مرطوب نيست و تا اندازهاى به خشكى گرايش دارد. ولى گرمى و سردى بدن را از نشانههائى كه سابقا ذكر كرديم مىتوان تشخيص داد. هرگاه گرمى و خشكى گرد هم آيند موى در رستن سريع و از لحاظ مقدار زياد و از حيث حالت ستبر مىشود، زيرا فزونى مقدار بر اثر گرمى و ستبرى موى دليل بر زياد بودن ماده دودى است. اين حالت در جوانان موجود است و در خردسالان وجود ندارد، زيرا ماده خردسالان بخارى است و دودى نيست.
سستى در رستن مو: سستى در نمو موى و يا از رويش افتادن آن دليل بر دو حالت است: يا خون بدن در محل رستنگاه موى اصلا موجود نيست و يا مزاج بسيار تر است.
بايد عكس هر دو حالت سرعت و كاهش در رويش موى را از ضد علائم استنباط كرد.
شكل مو: تجعد مو دلالت بر گرمى و خشكى مزاج است، چه گرمى و خشكى مزاج براى تغيير يافتن آمادگى دارند و شايد از پيچدار بودن منافذ و مسامات بدن باشد كه بدون تغيير مىماند. صاف بودن موى دلالت بر حالت عكس سببهاى مجعد بودن آن را دارد.
رنگ موى: موى سياه دليل گرممزاجى، موى سرخ مايل بزرد (اصهب) دليل سرد مزاجى و موى طلائى و سرخ دليل بر اعتدال مزاج است. موى سپيد يا دليل بر رطوبت و سردى است همچنانكه در پيران صادق است و يا دليل بر خشكى شديد است كه قابل قياس است با مواقع كمبارانى كه در رستنىها رنگ سبز به سفيدى مىزند. شايد هم موى بر اثر بيمارى خشككننده سپيد گردد. سپيد شدن موى بعقيده ارسطو تغيير آن به رنگ بلغم است و بعقيده جالينوس كفك آوردن غذائى است كه به سوى مو مىرود كه اگر سرد باشد و در منافذ ريز پوست به سستى حركت كند، موى به سپيدى روى مىآورد.
اگر در هر دو نظريه مذكور دقت كنيم مىبينيم كه هر دو بهم نزديكند، زيرا سبب پيدا شدن بلغم و علت سپيدى كفك يكى است و اين را در رشته علم طبيعى مىتوان يافت.
معذلك بايد در نظر داشته باشيم كه مناطق مسكونى و آب و هوا بر رنگ موى تاثير دارند و نبايد حتما موى برنگ طلائى باشد تا بر اعتدال مزاجش گواهى دهد و يا براى اثبات گرممزاج بودن يك اسلاو به موى سياه نيازمند باشيم.
مراحل عمر نيز در كيفيت مو دخالت دارد: جوانان همانند جنوبىها و خردسالان نظير شمالىها و نوپيران در حالت فىمابين بشمار مىآيند. انبوهى مو در خردسالان دليل بر آن است
كه در زمان بزرگ شدن داراى مزاج سودائى خواهند بود. انبوهى مو در پيران گواه بر وجود مزاج سودائى است.
4- علائم رنگ پوست:
سپيدى پوست دليل بر نبودن خون و يا كمبود آن است و همراه سردمزاجى است.
اگر سردمزاجى نباشد، كمبود و يا نبودن خون همراه گرمى و خلط صفرائى است كه بر اثر آن رنگ پوست زرد مىگردد.
سرخى رنگ پوست دليل بر زيادى خون است و گرمى مزاج را مىرساند.
زردى و رنگ زرد مايل بسرخ دلالت بر گرمى زياد دارند، ليكن زردى بيشتر دليلى بر وجود زهره (مراره) است و زردى همراه سرخى دليل خون و خون مرارى است. ممكن است در زردى پوست مرارى در كار نباشد و اين رنگ فقط دليل كمخونى باشد. اين حالت در بدن كسانى كه تازه از بيمارى برخاستهاند ديده مىشود.
پژمردگى رنگ پوست و از زردى به سياهى زدن آن نشانه اين است كه سردى شديد خون را كم كرده است و اين خون كم هم يخيده است، در نتيجه زردى آن به سياهى زده است و رنگ را تغيير داده است.
رنگ اسمر (سياهى كه به زردى مىزند) پوست دليل بر گرم مزاجى است.
پوست داراى رنگ بادنجانى دليل بر سردمزاجى و خشكمزاجى است زيرا اين رنگ نتيجه سوداى خالص است.
رنگ گچى مزاج سرد را مىرساند.
رنگ بلغمى و سربى دليل بر سردى و ترمزاجى است كه با كمى سودائى مخلوط است، زيرا چنين رنگى سفيد است و كمى به سبزى مىزند. سپيدى آن يا از رنگ بلغم است و يا از تر مزاجى است و سبزى آن از اين است كه خونى منعقد و سيهفام با بلغم آميخته است و باو رنگ سبز داده است.
رنگ عاجى دليل آن است كه سردمزاجى ناشى از بلغم است و نيز كمى مراره موجود است.
بسيار اتفاق مىافتد كه پوست بسبب كبد به زردى و سپيدى درمىآيد و بسبب طحال به زردى و سياهى مىگرايد و در بيمارى بواسير زرد و سبز مىگردد. اين علل هميشگى نيست و ممكن است در حالاتى متفاوت باشند.
معاينه زبان و چشم: معاينه زبان جهت اطلاع بر حالات مزاجى رگهاى
ضرباندار و بدون ضربان بدن بسيار مفيد است. از راه چشم مىتوان به مزاج مغز پى برد.
ممكن است رنگ دو اندام فقط بوسيله يك بيمارى تغيير كند، مثلا در بيمارى يرقان كه گداختن بر اثر مراره زياد است زبان سپيدفام و پوست رخساره سياهرنگ مىگردد.
5- نتيجه گيرى از شكل اندامها:
گشادگى سينه و بزرگى اندامهاى جانبى و جاى كافى داشتن و در تنگنا نيفتادن و كوتاه نيامدن و همچنين گشادى در مجراى رگها و نمايان شدن رگها، بزرگى نبض و نيرومندى آن، بزرگى ماهيچهها و نزديكى آنها به مفاصل، همه دليل گرمى مزاج است و اين خاصيتهاى تركيبى همه زاده حرارتند. در هر بدنى كه به عكس اين خواص برخوردى، بدان كه نتيجه سردى است، زيرا سردى مانع از آن است كه نيروهاى طبيعى كار خود را چنانكه شايد و بايد به انجام برسانند. زبرى و برجستگى مفاصل و ديده شدن غضروفها در حنجره و بينى و هموارى در هيئت بينى دليل خشك مزاجى است.
6- نتيجه گيرى از تاثيرپذيرى اندام:
اگر اندامى بدون زحمت و بسرعت گرم شود، دليل گرمى مزاج است، چه تغيير به همجنس آسانتر از تغيير به ضد آن است. اگر اندامى بدون زحمت و بسرعت سرد گردد دليل سردى مزاج است. اگر كسى بگويد كه مسئله بايستى برعكس باشد باين دليل كه هر چيزى از ضد خود تاثيرپذير است نه از همانند خود و اين نظر كه بيان كردى تاثيرپذيرى از همانند را شايستهتر نشان مىدهد، در پاسخ چنين گوئيم: آرى دو شبيه كه از حيث نوع و طبيعت همانند باشند از يكديگر تاثيرپذير نيستند. همچنانكه گرمتر و سردتر بهم شباهت ندارند و برهم تاثير مىگذارند، در اينجا نيز موضوع بحث دو نوع گرمى است كه نوعى گرمتر از نوع ديگر است و اختلاف در اين ميان همان اختلاف بين گرم و سرد است.
كم گرمتر در برابر بسيار گرم، صفت سردى را دارد و بوسيله گرمتر تاثيرپذير مىشود.
همچنين سردى از سردتر متاثر مىگردد، زيرا از حيث نوع و طبيعت آن دو شباهت كامل موجود نيست. وقتى يكى از آن بيشترها، كيفيت خود را نمو مىدهد بكمك حالت نيرومندترى كه در آن است مىشتابد و كيفيت آن حالت «كمتر» كاهش مىيابد و بحالتى درمىآيد كه كيفيتش را تغيير دهد و به آسانى قوىترين فراگرفته خود را كمك نمايد. ليكن در اينجا چيز ديگرى هست كه به قسمتى از اين اشتراك بيشوكم حرارت و برودت كه بيشوكمى در برابر هم قرار مىگيرند ارتباط دارد. بعنوان مثال: گرممزاج تاثير گرمى را بسرعت مىپذيرد زيرا گرمى بواسطه تاثير سردى- كه مانع به آرزو رسيدن مزاج گرم در اندازه سردى است- از كار بازمىماند. اگر گرم و گرمتر بهم برسند و مانعى در راه نباشد، همديگر را در گرم كردن كمك مىكنند و اين كمك كردن حالت هر دو را تشديد مىكند.
اما اگر گرمى بخواهد اعتدال مزاج را از خارج بهم زند، قبل از هر چيز، گرمى غريزى درون به مقاومت در برابر آن مىپردازد. مثلا در برابر سمهاى كشنده گرم كه به بدن راه مىيابند، فقط گرمى غريزى است كه مقاومت مىكند و دفعش مىنمايد و گوهر آن را بتباهى مىكشاند.
گرمى غريزى ابزارى است در دست طبيعت كه وقتى گرمى زيانآور ببدن روى مىآورد، روح را به بيرون راندن زيانآور مىگمارد و بخار را دور مىسازد و آن را مىگدازد و ماده آن را مىسوزاند. همچنين وظيفه دارد كه زيان سرد وارد بر بدن را با ضد آنكه گرمى است دفع نمايد. اين خصوصيات به سردى تعلق نمىگيرد. كار سردى اين است كه با گرمى وارد، در نزاع افتد و بازش دارد و به مقابله با سرد وارد آمده كارى ندارد.
گرمى غريزى پاسدار رطوبتهاى غريزى است تا گرمى بيگانه بر آنها دست نيابد.
اگر گرمى غريزى نيرومند باشد، طبيعت مىتواند بوسيله آن در رطوبتها دستكارى كند و به پختگى و هضمشان برساند و خلط آنها را تامين كند زيرا رطوبتها در آن حالت پيرو طبيعتند و از گرمى بيگانه روگردان هستند و به عفونت نمىرسند. ليكن اگر گرمى غريزى ناتوان باشد طبيعت از رطوبتها كناره مىگيرد زيرا واسطه بين طبيعت و رطوبتها ضعيف است، باين جهت رطوبتها متوقف مىشوند و از كار مىافتند و گرمى بيگانه بر آنها مىتازد و چيره مىشود و رطوبتها حركاتى غير طبيعى مىيابند و عفونت ظاهر مىشود.
حرارت غريزى ابزار دست همه نيروهاست و سردى مخالف همه نيروها است. سردى در گوهر هيچ سودى ندارد و اگر نفعى خيزد از گرمى روىآور است. به اين جهت هم مىگويند گرمى غريزى و نمىگويند سردى غريزى. كسى كدخدائى بدن را به سردى نسبت نمىدهد، بلكه گرمى را كدخداى تن مىدانند.
7- نتيجه گيرى از خواب و بيدارى:
اعتدال در خواب و بيدارى نشانه اعتدال مزاج و بويژه نمايانگر نيكومزاجى مغز است. خواب بيشتر از حد نشانه ترى و سردى مزاج است و بيخوابى زياد علامت خشكى و گرمى مزاج و بويژه معرف گرمى و خشكمزاجى مغز است.
8- نتيجهگيرى از كنشها:
اگر كنشها در مجراى طبيعى باشند و در آنها بيشوكمى روى ندهد دليل اعتدال مزاج است. اگر حركات كنشها رو به افراط نهادند دلالت بر گرمى مزاج دارد. اگر كنشها رو به سرعت نهند و سريعتر از حالت اعتدال گردند- مانند سرعت نشو و نما و سرعت رستن مو و سرعت رويش دندانها- نشانه حرارت مزاج است. اگر كنشها به سست حركتى
گرائيدند و در آنها درنگ ايجاد شد و يا ناتوان شدند، دليل بر برودت مزاج است. ممكن است ناتوانى، سستىگرائى و كوتاهى در وظيفه، بسبب مزاج گرم به كنش اندام روى آورد ولى در هر حال تغييرى در مجراى طبيعى روى داده است و با ناتوانى روبرو شده است.
همچنين امكان دارد كه بسيارى از كنشهاى طبيعى بسبب حرارت از ميان بروند و كاستى يابند، مانند خواب كه شايد مزاج گرم از بين برود يا كم گردد، ازاينروست كه برخى حالات طبيعى مانند خواب بسبب سرما فزونى مىيابند. ليكن همه احوال طبيعى چنين نيستند و براى آن شرطى وجود دارد و آن اينكه حالت مورد نظر مشابه حالت خواب باشد. خواب براى زندگى و بهبودى مورد نياز مطلق نيست، بلكه از اين است كه گاهى روح بر اثر خستگى دست از كار مىكشد و نياز به خواب دارد و يا به تنهائى از عهده انجام وظيفه و هضم غذا برنمىآيد و خواب مورد نياز واقع مىشود. بنابراين خواب در نتيجه عجزى حاصل مىشود و آن عجز بيرون شدن از مجراى طبيعت است، گرچه چنين بيرونشدنى طبيعى است و بايد باشد. از اين روى چنين حالتى را طبيعى ضرورى نامند و اسمى مشترك دارد. اين حالت طبيعى ضرورى بهترين نشانه مزاج معتدل است و در آن كنشها تعديل مىيابند و به كمال مىرسند. اما اينكه دليل بر گرمى و سردى و خشكى و ترى باشد دليل تخمينى است و بطور كامل معلوم نيست. رسائى صدا و بلندى صوت، سرعت در سخن گفتن و پيوستگى گفتار، خشم، سرعت حركت و سرعت در بر هم نهادن و گشودن پلكها نيز از كنشهاى قوى هستند كه دلالت بر گرمى مزاج دارند. با اينكه چنين كنشهائى جنبه عمومى ندارند و ويژه اندام خاصى هستند، باز دليل بر گرمى مزاج است.
9- نتيجه گيرى از مواد زائد:
با معاينه مواد دفع شده از بدن مىتوان نشانه بيمارى را جست. چنانكه اگر براز و ادرار و عرق و نظير آن گرم و داراى بوى تند باشند و بوسيله اين مدفوعات مواد رنگپذير رنگ بگيرند و برشتنىها و پختنىها برشته و پخته گردند، دليل بر گرمى مزاج است. حالات عكس آنها، نشانه سردى مزاج بشمار مىآيد.
10- نتيجه گيرى از كنش و واكنش قواى نفسانى:
حالات قواى نفسانى نمايانگر مزاج آدمى است، مثلا خشمناكى زياد، بيتابى و آشفتگى، زرنگى، زودفهمى، اقدام، بيشرمى، خوشبينى، اميدوارى، سنگدلى، چالاكى، خلق مردانه، تنبلى كم و تاثيرپذيرى كم از هر چيز، نشانه گرمى مزاج است و حالات عكس آنها دليل بر سردى مزاج مىباشد. پايدارى در خشم، در آشتى، خيالپردازى، تودار بودن و نظاير آن، نشانه خشكمزاجى است. تاثيرپذيرىهاى زودگذر دلالت بر ترمزاجى دارند. خواب ديدن و رويا نيز از اين قبيل مىباشند. گرم مزاجها در خواب مىبينند كه بر آتش مىسوزند و يا
آفتابزده مىشوند. سردمزاجها در خواب مىبينند كه يخ مىبندند و يا در آبسرد غوطهورند. كسى كه خلط زياد دارد خواب همجنس خلط را مىبيند، همچنانكه گويند «شتر در خواب بيند پنبهدانه». همه اين علائم كه ذكر شد و يا اكثر آنها نمايانگر مزاجهاى اصلى هستند كه در خود بدن بوجود آمدهاند. ليكن مزاجهاى بيگانه و عرضى نشانههاى ويژه خود دارند:
دليل گرمى مزاج عرضى آن است كه گرمى بدن آزاردهنده مىشود و از آن درد تب روى مىآورد. بر اثر جوشش گرمى نيروى حركت بازميماند، تشنگى زياد دست مىدهد، در دهانه معده التهاب پديد مىآيد، دهن تلخ مىشود، نبض بسرعت مىزند و ناتوان مىگردد وزنش آن نامرتب مىگردد. بيمار با تناول گرمكنندهها آزار مىبيند و با خنككنندهها تسكين مىيابد و در تابستان حالتش به تباهى مىرود.
علائم مزاج سرد و غير طبيعى عبارتند از: كمهضمى، تشنگى كم، سستى در مفاصل و زيادى تبهاى بلغمى. سرد مزاج غير طبيعى از سرماخوردگى و تناول خنككنندهها آزار مىبيند و بوسيله گرمكنندهها تسكين مىيابد و در زمستان حالش بد است.
نشانههاى ترمزاج غير طبيعى با نشانههاى سردمزاج غير طبيعى مشابه است و علاوه بر آنها فروهشتگى، سيلان آب دهن، جريان مخاط و لينت شكم (انطلاق الطبيعه) و سوء هضم همراه دارد. بر اثر تناول تر بدرد مىآيد، خوابش زياد است و پلكهايش به خشكى و پژمردگى مىزنند (هيجان پلك).
علائم خشكمزاج غير طبيعى زبرى و بيخوابى و لاغرى است. چنين شخصى از تناول هرچه كه خشكى در آنست آزار مىبيند؛ با پاييز ناسازگار است و بوسيله ترىدهندهها تسكين مىيابد؛ آب گرم و چربى لطيف را زود مىپذيرد و بدنش آنها را زود مىمكد. اين جمله را بايد بدانى
نشانه هاى اعتدال مزاج
علائم تندرستى را مىتوان از ميان نشانههاى ذكر شده برچيد كه عبارتند از:
اعتدال در: بسودن، گرمى، سردى، خشكى، ترى، نرمى، سختى، سفيدى و سرخى، فربهى، لاغرى و اندكى گرايش بسوى فربهى.
رگهاى شخص معتدل المزاج نه بسيار برجسته است و نه زياد فرورفته در گوشت.
موى شخص معتدل المزاج از لحاظ پرپشتى، كمى، تجعد و صافى معتدل است؛ در خردسالى به زرد مايل بسرخى مىزند و در ايام جوانى مشكى است.
خواب و بيدارى شخص معتدل المزاج معتدل است و حركات اندامها حسب المرام و با سهولت انجام مىگيرد.
نيروى فكر و خيال او زياد و قدرت ذاكرهاش نيرومند است.
اخلاق شخص معتدل المزاج حد واسط بين افراط و تفريط است، يعنى نه زياد جسور است و نه بسيار ترسو؛ نه زياد خشماگين است و نه بسيار تنبل؛ نه زياد زيرك و نه بسيار سنگدل؛ نه زياد هرزه است و نه بسيار باوقار؛ نه زياد متكبر است و نه بسيار خودكمبين؛ در كنشها بيدريغ و سالم است، خوب و سريع نمو مىكند و مدت نموش زياد مىپايد، خوابهاى خوش مىبيند، از بوى خوش و آواز خوش و مجالس شادى و سرور لذت مىبرد. صاحبان مزاج معتدل دوستداشتنى، گشادهروى و خوشبرخورد هستند. در اشتهاى بغذا و نوشيدنى اعتدال دارند، دستگاه گوارش، معده، كبد و رگهاى آنها بخوبى كار مىكند؛ سراسر وجودشان در اعتدال است؛ دفع مواد زائد در آنها معتدل است و از مجراى عادى بيرون مىريزد[3]
چيرگى يكى از اخلاط
چيرگى خون:
اگر علائم امتلاى آوندها از خلط پديد آيد و خون، خلط پركننده آوند باشد سنگينى زيادى به بدن عارض مىشود و بويژه بيخ چشمها و سر و دو گيجگاه شخص سنگينى مىكنند؛ تمطط (از هم كشيدگى) و خميازه به شخص دست مىدهد؛ خواب گران و ديرپا بيمار را فرامىگيرد، و تيرگى به حواس وى و كندى به فكرش راه مىيابد. بدن شخص بدون رنج كشيدن و كار كردن قبلى خسته مىشود؛ در دهانش طعم شيرين غير عادى احساس مىكند و زبانش سرخ مىگردد. ممكن است دملهائى در بدن و جوشهائى در دهان بيمار ظاهر شود؛ خون بسهولت در مواضع مختلف بدن وى (از مقعد، بينى و لثه) جريان مىيابد. علائم اين چيرگى خون را مىتوان از كيفيت مزاج و علائم سابق الذكر و نوع مسكن و عمر و روش شخصى و دور افتادن از رگ زدن اعتيادى دريافت. همچنين كسى كه به اين علت
مبتلا باشد، خوابهاى متناسب با علت را مىبيند، مثلا كسى كه در خواب چيزهاى سرخرنگ مىبيند، به خونريزى زياد مبتلا مىشود و خونش غليظ مىگردد و چنان مىشود كه ذكر كرديم.
جهت دیدن ادامه این مطلب
و مطالب دیگر سایت یک اشتراک در سایت خریداری کنید
سلام خدا قوت
بیان استاددر تفسیر مزاج طبق روایات بسیار فصیح تر بوده ،😇😇
سلام و خسته نباشید
یکم فهمیدن مطالب سخت بود و دور از حوصله و نیاز به توضیح داره
اما درکل خوب بود
تشکر از زحماتتون.con