شبکه های اجتماعی
فروش ویژه
600.000 تومان
مقالات اخیر

باید ها و نباید های سفر

باید ها و نباید های سفر

آنچه در این مقاله خواهید خواند

باید ها و نباید های سفر

شاید برای شما هم سوال پیش آمده باشد که چه روزهای بهتر است به سفر برویم ؟
آیا روز هایی هم هست که در روایت منع شده باشد که به سفر بروم؟
این مقاله پاسخ این سوالات را به شما خواهد داد …
روایاتی در مورد سفر کردن وارد شده است که اهل بیت علیهم السلام مثل بقیه امور در سبک زندگی اسلامی آنها را برای ما بیان فرموده اند و روز هایی را برای سفر کردن به ما پیشنهاد داده اند که اثر بهتری برای سفر کردن دارد تا ان شا الله اهداف انسان با بهترین نحو به ثمره خود برسد .
در روایات توصیه شده برای سفر کردن بهتر است روز شنبه ، سه شنبه و پنجشنبه را برای شروع سفر انتخاب کنید که از مناسب‌ترین روز ها برای مسافرت می باشد و از شروع سفر در روزهای دوشنبه، چهارشنبه و پیش از ظهر جمعه پرهیز کنید که اثر خوبی نخواهد داشت البته کسی که مجبور به سفر در این ایام می باشد باید صدقه دهد و آیت الکرسی را بخواند و سفر کند .
روایاتی که در این باره آمده است را برای شما بیان خواهم کرد .

کدام روزها برای مسافرت خوب است؟

اگر قصد سفر دارید، حتما روز مناسب هفته را برای سفر انتخاب کنید و در آن روز به مسافرت بروید. در زیر روایتی از پیامبران آورده ایم که درباره روز مناسب برای سفر توصیه کرده اند.
*امام کاظم در این باره می فرمایند :
در روايتى آمده است كه فردى نزد امام کاظم رفت و به ایشان گفت: “قصد سفر کرده ام، لطفا براى من دعا كنيد.”
امام فرمود: “چه روزى عازم سفر هستى؟”
گفت: “با توجّه به اين كه حضرت محمد (صلوات الله و سلامه علیه و آله ) در روز دوشنبه متولد شده اند و این روز، روز مبارکی است. در روز دوشنبه می خواهم به سفر بروم.”
امام کاظم فرمود: “دروغ مى‌ گويند، حضرت محمد روز جمعه متولد شده و در روز دوشنبه وفات کرده اند و هيچ روزى شوم‌ تر از روز دوشنبه نيست، و وحى آسمان در این روز قطع شد و حق ما را غصب كردند.”
سپس امام موسی کاظم فرمودند:”مى‌خواهى به تو خبر دهم از روز سهل و آسانى كه خداوند در آن روز آهن را براى حضرت داوود عليه السلام نرم كرد؟”
عرض كرد: آرى.
فرمود: “آن، روز سه‌شنبه است.”

روز نیک برای مسافرت به روایت امام صادق (علیه السلام)

1. از امام صادق روایت شده است:” که اگر می خواهید سفر کنید، روز شنبه را انتخاب کنید. زیرا در روز شنبه اگر سنگی از کوهی حرکت کند خداوند آن را به جای خود بازمی گرداند.”
به این معنا می باشد که اگر فردی در روز شنبه سفر کند و حادثه و اتفاقی در هنگام سفر برای او رخ دهد، خداوند آن بلا و حادثه را از او دفع می کند.
2. همچنین امام صادق (ع) روایت کرده اند:” بهترین روز برای مسافرت روز سه شنبه می باشد زیرا در این روز به اذن خداوند آهن برای حضرت داوود (ع) نرم شد.”
3. امام صادق (ع) می فرمایند:” روز پنج شنبه برای سفر کردن مناسب می باشد، زیرا پیامبر در این روز به سفر می رفتند و همچنین روز پنج‌شنبه نزد خدا و رسولش و ملائکه روز محبوبی است.”

بهترین روز برای مسافرت به روایت امام رضا (ع)

از امام رضا (ع) روایت شده است:” که هر که در چهارشنبه آخر ماه سفر کند، بر ردّ آن جماعتى که به فال بد می دادند از هر بلائى نگاه داشته شود و حاجتش را خدا برآورد می کند.”

روز مناسب برای سفر کردن به روایت حضرت محمد (ص)

حضرت رسول (ص) همیشه در روز پنجشنبه به سفر مى‌ رفتند و مى‌ فرموند:”خدا و رسولش و فرشتگان، روز پنجشنبه را دوست دارند.”
اضافه آنچه در آداب سفر آمده است در روایات و احادیث وارد شده
خصال: تا امام ششم (ع) كه در حكمت آل داود نوشته است: كسى بار سفر نبندد مگر در سه چيز: توشه گرفتن براى معاد يا ترميم زندگى يا كامجوئى غير حرام، سپس فرمود هر كه زنده بودن را دوست دارد خوار شود.

فضیلت سفر کردن:

محاسن: تا رسول خدا (ص) كه فرمود: سفر كنيد تا تندرست باشيد و سفر كنيد تا سود بريد.
محاسن: تا رسول خدا (ص) فرمود: سفر كنيد تا تندرست شويد و جهاد كنيد تا غنيمت بريد و حج كنيد تا بى‏نياز شويد.
تا امير مؤمنان (ع) كه به پسرش حسن (ع) فرمود: خردمند را نرسد كه سفر كند مگر در سه چيز: ترميم زندگى يا گامى براى معاد يا لذتى در غير حرام.
تا امام ششم (ع) كه فرمود: باكى نيست بسفر رفتن در شب جمعه
تا امام ششم (ع) كه هر كه سفر كند يا ازدواج كند و قمر در عقرب باشد خوشى نبيند.
طب الائمه: تا امام صادق (ع) كه هر روز خواهى سفر كن و صدقه‏اى بده.
مكارم الاخلاق: از امام باقر (ع) فرمود: رسول خدا (ص) هميشه روز پنجشنبه سفر ميكرد و ميفرمود آن روزيست كه خدا و رسولش دوستش دارند.
امان الاخطار: مانندش را آورده و هم از آن بسندى تا امام ششم كه فرمود: باكى نيست در سفر رفتن شب جمعه.
مكارم الاخلاق: ابو ايوب خزاز از امام ششم (ع) پرسيد از قول خدا عز و جل (در سوره جمعه) و چون انجام شد نماز پراكنده شويد در زمين و بجوئيد از فضل خدا” فرمود: نماز روز جمعه است و پراكنده شدن روز شنبه.
و از همان كه گفت: بپرهيز از سفر كردن روز سوم ماه و روز بيست و يكم و بيست و پنجم از آن كه اينها روزهاى نحسند بروايت از امام صادق (ع).
و از آن حضرتست (ع) كه سفر مكن روز دوشنبه و حاجت مطلب در آن.
امان الاخطار: و اما روزها كه سفر در آنها در هر ماه بد است در برخى روايات روز 3 و 4 و پنجم و 13 و 16 و 20 و 21 و 24 و 25 و 26، و در برخى روايات روز چهارم ماه و روز بيست و يكم براى سفر خوبند، و در روايتى است كه سفر در روز هشتم و بيست و سوم بد است.
جمال الأسبوع: از امامان مهديين كه روز سه‏شنبه سفر كنيد، زيرا روزيست كه خدا در آن آهن را براى داود (ع) نرم كرده.

باب چهل و هفتم در باره رفيق سفر و شمار آنها و حكم كسى كه تنها سفر كند

1- خصال: تا امام كاظم (ع) فرمود: لعن كرده رسول خدا (ص) سه تا را: آنكه توشه‏اش را تنها خورد، و سوارى كه در بيابان تنها برود، و كسى كه تنها در خانه‏اى بخوابد.
2- همان: تا رسول خدا (ص) كه فرمود: دوست‏ترين ياران بدرگاه خدا عز و جل چهارند و جمعى بيش از هفت نباشند جز كه جنجال و ناراحتى آنان فزون گردد.
3- همان: تا رسول خدا (ص) كه فرمود: بهترين ياران سفر چهارند و بهترين دسته‏هاى گشتى جنگجو چهار صد و بهترين لشكر چهار هزار نفر، و هرگز دوازده هزار نفر از كمى شكست نخورند اگر شكيبا و جدى باشند.
4- محاسن: تا امام كاظم (ع) فرمود: هر كه تنها سفر كند گويد:
ما شاء الله لا حول و لا قوه الا بالله اللهم انس وحشتى و اعنى على وحدتى و اد غيبتى.
5- همان: تا امام باقر (ع) كه در سفارش پيغمبر (ص) بعلى (ع) بود كه اى على تنها بسفر مرو كه شيطان با تنها است و از دو تا دورتر است، اى على راستى مرديكه تنها سفر كند گمراه است و دو تا باشند دو گمراهند، و سه تا همراهند.
6- همان: تا امام كاظم (ع) كه فرمود: رسول خدا (ص) سه كس را لعن كرده، يكى سوار تنها در بيابان پهنا.
7- همان: تا اسماعيل بن جابر كه در مكه نزد امام ششم (ع) بودم كه يكى از مدينه نزد آن حضرت آمد فرمودش چه كسى همراهت بود؟ گفت كسى نبود آن حضرتش فرمود: آگاه باش كه اگر من پيش تو آمده بودم خوب ادبت ميكردم سپس فرمود: يكى شيطان است و دو تا دو شيطان و سه تا ياران هم و چهار تا رفيقان باشند.
8- همان: تا رسول خدا (ص) فرمود: يك شب بسر بر در يك خانه تنها شيطان است، و دو تا پريشان دل و سه تا همدم.
9- همان: تا رسول خدا (ص) كه فرمود: بشما خبر ندهم ببدتر مردم؟ گفتند: چرا يا رسول الله فرمود: كسى كه تنها سفر كند و از مهمان دريغ كند و غلام خود را بزند.
10- نهج البلاغه: در وصيتش بحسن فرمود: وارس رفيق را پيش از راه، و همسايه را پيش از تهيه خانه.

آدابی ناگفته در باب سفر کردن در کلام معصومین علیهم السلام

ثواب الاعمال: تا رسول خدا (ص) فرمود: هر كه با عصاى بادام تلخ بسفر رود و اين‏ آيه را بخواند (22 سوره القصص): وَ لَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقاءَ مَدْيَنَ‏- تا فرمايد وَ اللَّهُ عَلى‏ ما نَقُولُ وَكِيلٌ‏”. خدايش از هر درنده آزارنده و هر دزد تجاوزگر، و هر نيشدار نگهدارد تا بخاندانش برگردد و بمنزلش و همراه او هفتاد و هفت فرشته بدرقه باشند كه برايش آمرزش خواهند تا برگردد و آن عصا را وانهد.
و رسول خدا (ص) فرمود: عصا برداشتن فقر را ببرد و شيطان را دور كند.
و فرمود (ص): آدم (ع) بسختى بيمار شد و دچار هراس گرديد و از آن به جبرئيل شكوه كرد و وى گفتش يكى از آن را ببر و به سينه خود بچسبان و انجام داد و خدا هراس او را برد و فرمود: هر كه خواهد زمين را درهم عصاى بادام تلخ برگيرد.
امان الاخطار: روايت از ائمه (ع) است كه فرمودند: چون يكى از شما سفر خواهد با خود عصا از درخت بادام تلخ بردارد و اين حروف را در برگى نويسد و درون عصا نهد و آن حروف‏
سلمحلس وه به لهون باذن الله ناويه صاف 5 يقسامه ه باشند.
ثواب الاعمال: تا امام ششم (ع) فرمود: من ضامنم كه هر كه با عمامه از خانه‏اش بيرون رود سالم بدان برگردد.
همان: تا امام كاظم (ع) فرمود: من ضامنم براى هر كه از خانه‏اش بسفر ميرود و عمامه و تحت الحنك بسته باشد كه دچار دزدى و غرق و آتش‏سوزى نشود.
قصص الأنبياء: تا وهب گفت: دانشمندان بنى اسرائيل از خرد و كلان با عصا راه ميرفتند تا مبادا كبر فروشند.
محاسن: تا حماد بن عثمان كه بامام ششم (ع) گفتم: سفر در روزهاى بد چهارشنبه و ديگر آنها بد است؟ فرمود: سفرت را با صدقه شروع كن و آيه الكرسى را بخوان چون پيشت آيد.

كتاب عتيق: دعاء عصا: (در باب سفر)
بسم الله الرحمن الرحيم و صلى الله على محمد النبى و آله ائمه الهدى، رَبِّ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ، وَ لَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقاءَ مَدْيَنَ قالَ عَسى‏ رَبِّي أَنْ يَهْدِيَنِي سَواءَ السَّبِيلِ‏ كتاب الله كله بين يدى و عن خلفى و عن يمينى و عن شمالى و من فوقى و من تحتى و محيطابى‏ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏ يا مُوسى‏ أَقْبِلْ وَ لا تَخَفْ إِنَّكَ مِنَ الْآمِنِينَ‏ حامل كتابى هذا اقبل الله الاعظم ياه ياه بالله بالله بالله بالله بالله بالله يا منشئ السحاب الثقال و صلى الله على محمد النبى و آله.
محاسن: تا امام باقر (ع) كه شيوه على بن الحسين (ع) بود كه چون عازم سفر به‏ يكى از املاكش ميشد سلامت خود را با صدقه‏اى كه ميسر بود از خدا عز و جل ميخريد در آن وقت كه پا بركاب مينهاد و چون خدا سالمش ميداشت و برميگشت خدا را سپاس ميكرد و بدان چه فراهم ميشد شكر مينمود.
و بروايتش تا عبد الرحمن بن كثير كه گفت نزد امام باقر (ع) بودم كه مردى از شيعه نزد او آمد براى وداع و رفتن بسوى عراق آن حضرت دستش را گرفت و آنچه پدرش ميكرد باو باز گفت گويد: آن مرد با حضرتش وداع كرد و رفت و خبر آمد كه راه را بر او بريدند و من آن را با آن حضرت گزارش كردم فرمود:
سبحان الله‏
آيا منش پند ندادم؟ گفتم: چرا سپس گفتم:
قربانت چون من اين كار كردم آن صتعه سفر را بحساب زكات در شمار آورم؟ فرمود: نه، و اگر خواهى از حق معلوم بحساب آور (كه خدا فرموده‏ فِي أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ).
همان: تا سفيان بن عمر گويد: من ستاره‏شناس بودم و طالع را مى‏شناختم و هراسى در دلم مى‏افتاد و از آن بامام ششم (ع) شكوه كردم، فرمود: چون بد دل شدى باول مستمندى كه رسيدى صدقه بده و گذر كن كه خدا عز و جل آن را از تو دفع كند.
مكارم: از پيغمبر (ص) در سفرهاش جدا نميشدند، شيشه عطر و سرمه‏دان و مقراض و آينه و مسواك و شانه، و در روايتى با آن حضرت نخ و سوزن و پينه‏زنى و بند نعلين بود و جامه‏اش را ميدوخت و نعل خود را پينه ميزد.
مكارم الاخلاق: تا امام ششم (ع) فرمود: صدقه بده و هر روزى خواهى سفر كن.
از حماد بن عثمان كه بامام ششم (ع) گفتم: در روزهاى بد سفر بد است مانند روز چهارشنبه و جز آن؟
فرمود: سفرت را با صدقه شروع كن و هر گاه پيشامد سفر كن، و آيه الكرسى بخوان و چون پيشامد حجامت كن از ابن ابى عمير شكايت بامام كاظم (ع) (مضمون شماره 10 را آورده) از امام ششم (ع) كه فرمود: هر كه در صبح صدقه‏اى دهد خدا بدى آن روز را از وى جلو گيرد.
و از آن حضرت كه فرمود: چون قصد سفر كنى سلامت خود را از خدا عز و جل بخر بدان چه فراهم باشد و بدلت نشيند و سفر كن و بگو: بار خدايا من سفرى چنين و چنان در سر دارم و سلامتم را از تو در اين سفر با اين مبلغ از تو خريدم و آن را بجاى خوب بنه و مانند آن را در رسيدن از راه بجا آور براى شكر خدا.
و از كتاب فردوس تا رسول خدا (ص) كه فرمود: آيا درماند كسى از شما كه عصائى كه تهش پيكانى دارد برگيرد كه چون خسته شود بدان تكيه كند و آب بدان برآورد و با آن آزار دهنده راه را براندازد، و نيشدارها را بكشد و يا درنده نبرد كند و در بيابان پهناور آن را در قبله نماز خود بنهد.
و از رسول خدا (ص) كه فرمود: عصا با خود داشتن نشانه مؤمن است و روش پيغمبران.
و از ام سلمه است كه رسول خدا (ص) فرمود: راه رفتن با عصا تواضع است و بهر گام هزار حسنه دارد و هزار بالا رفتن درجه و از امير مؤمنان (ع) (مضمون شماره 1 را آورده).
و رسول خدا (ص) فرمود: عصا داشتن فقر را ببرد و شيطان را دور سازد.
و فرمود: هر كه طى الارض خواهد عصاى بادام تلخ با خود دارد.
و فرمود (ص) عصا برگيريد كه روش برادرم پيغمبر (ص) است، و بنى اسرائيل از خرد و كلان، با عصا راه ميرفتند كه متكبر نباشند.
خصال در اربعمائه: امير مؤمنان (ع) فرمود: چون كسى از شما بسفر رود بگويد:
بار خدايا توئى يار در سفر و كمك باربر، و خليفه در اهل و مال و فرزند، و چون منزل كرديد بگوئيد: بار خدايا ما را منزلى با بركت بده كه تو بهتر پذيرا كنى، و فرمود: هر كه از شما در هر جا ميگردد خود را وقف شما كرده و گمشده را راه نمايد و پاكش گريزان را نگاه مى‏دارد و فرمود: هر كه از شما از شير بر خود و گوسفندش ترس دارد خطى بگرد آنها كشد و بگويد:
پروردگار دانيال و چاه و پرورنده شير درنده مرا و گوسفندم را حفظ كن.
و هر كه از شما از كژدم ترسد اين آيات را بخواند:
سَلامٌ عَلى‏ نُوحٍ فِي الْعالَمِينَ‏، يا إِنَّا كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ، إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنِينَ‏.
قرب الاسناد: از على بن جعفر كه مردى نزد برادرم موسى آمد و گفتش قربانت ميخواهم بفلان سو بروم برايم استخاره بياموز كه اگر آن سو خوب است خدا برايم فراهم كند و اگر بد است مرا از آن بگرداند، فرمودش برايت لازم است كه بدان سو سفر كنى؟ گفتش:
آرى فرمود: بگو: بار خدايا برايم چنين و چنان مقدر كن و آن را برايم خير ساز، كه تو بر آن توانا شوى.
فقه الرضا: چون قصد سفر كنى خانواده‏ات را جمع كن و دو ركعت نماز بخوان و بگو: بار خدايا: دينم و خودم و خاندانم و فرزندانم را بتو ميسپارم.
مكارم الاخلاق: چون پيغمبر سفر ميكرد، شانه و مسواك و سرمه‏دان بر ميداشت.

امان الاخطار: روايت كه چون كسى سفر خواهد خوبست غسل كند و در نزد آن بگويد:
بسم الله و بالله و على مله رسول الله و الصادقين عن الله صلوات الله عليهم اجمعين‏
بار خدايا دلم را پاكدار و بدان شرح صدرم ده و بدان گورم را روشن كن، بار خدايا آن را نور و طهورم ساز و پناه و درمان از هر درد و آفت و آسيب و بدى از هر چه ترسم و در حذرم، و پاك كن دلم و اندامم و استخوانم و مويم و تنم و مغزم و عصبم را و هر آنچه زمين از من بر خود بردارد بار خدايا آن را گواه من ساز در روز نياز و ندارى و بى‏چيزيم اى پرورنده جهان كه تو بر هر چه توانائى.
همان: در روايتى منقول ديديم كه چون پيش از سفر صدقه دهد گويد: بار خدايا من با اين صدقه سلامت خودم و سفرم و هر چه همراه دارم خريدم مرا و هر چه با من است سالم دار و بخوبى و خوشى بمقصد برسان، و پس از صدقه هم وارد است:
لا اله الا الله الحليم الكريم، لا اله الا الله العلى العظيم سبحان الله رب السموات السبع و رب الارضين السبع و ما فيهن و ما بينهن و رب العرش العظيم‏ وَ سَلامٌ عَلَى الْمُرْسَلِينَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ‏ و صلى الله على محمد و آله الطيبين الطاهرين.
بار خدايا پناهم باش از هر جبار لجبازى و از هر شيطان سركشى بنام خدا درآيم و بنام خدا برايم، بار خدايا در جلو فراموشى و شتابم آورم بنام خدا و آنچه خدا در اين سفرم خواهد يادم باشد يا فراموش، بار خدايا توئى ياور بر همه امور و توئى يار در سفر و خليفه در خانواده، بار خدايا سفر را بما آسان كن و زمين را براى ما در نورد، و ما را بطاعت خود و رسولت بدار، بار خدايا باركش ما را به دار و در آنچه بما روزى كنى بركت بدار و نگهدارمان از عذاب نار، بار خدايا بتو پناه بريم از رنج سفر و ناكامى بازگشت و بدى منظره اهل و مال و فرزند، بار خدايا توئى بازويم و يارم، خدايا برگير از من دورى و سختى آن را و يارم باش و بخوبى جانشينم در خانواده‏ام و لا حول و لا قوه الا بالله العلى العظيم.

و چون خواهد بيرون رود دو ركعت نماز بخواند، ركعت يكم با يك حمد و قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ و دوم با حمد و سوره‏ إِنَّا أَنْزَلْناهُ‏ و بسا كه سوره الفتح يا پاره‏اى از آن را بركعت يكم و سوره النصر را بدوم پيوندد و در قنوت دعاء سلامتى بخواند و پس از نماز تسبيح فاطمه زهراء (ع) و اين دعاء وارد را بخواند:
بار خدايا من امروز خودم و اهل و مال و فرزند و هم كيشان حاضر و غائبم را بتو ميسپارم‏ خدايا ما را حفظ كن و محفوظ بدار، بار خدا ما را در رحمتت گرد آور و فضلت را از ما بر مدار كه ما بتو رو آورديم، بار خدا بتو پناهيم از رنج سفر و بد آمد برگشت و بدحال بودن اهل و مال و فرزند در دنيا و آخرت بار خدا اين توجه بتو براى خواست رضاى تو است و تقرب به درگاهت بار خدا مرا بدان چه از تو آرزومند و اميدوارم هم از اوليائت برسان يا ارحم الراحمين.
و اگر خواهى باز بگو: بار خدايا من در اين راه خود جز بتو اعتماد ندارم و اميدى نبستم و بجز نيرو و چاره سازيت توجه ندارم براى خواستن رضا و رحمتت و درگيرى با ثوابت و آرامش بسود خوبت، و تو داناترى بدان چه در اين راه برايم دانستى كه خوش دارم يا بد، بار خدايا از من بگردان هر مقدارى از بلاء و گرفتارى را و مرا در پوشش رحمت و لطفت بدار و در عفو و سعه رزق و كمال نعمتت و كل عافيتت، و مرا توفيق ده بهمراهى خواست خود با دلخواهم و آرزوهايم، و از من باز دار آنچه را از آن حذر دارم يا ندارم در باره خودم آنچه كه تو بدان داناترى از خودم، و آن را خير دنيا و آخرتم ساز با آنچه از خواستم از سرپرستى بازمانده‏هايم از فرزند و اهل و مال و برادران و همه وابستگان بهتر از آنچه سرپرستى كنى نسبت بمؤمنان غائب در پوشش و هر عورت، و حفظ از هر محذور و جلوگيرى از هر بدى با كمال آنچه برايم فراهم كنى برايم از رضا و شادى در دنيا و آخرت، سپس مرا بدار بذكر و شكر و طاعت و عبادتت تا رضاى خود و بالاتر، بار خدايا امروز بتو سپردم دين و خودم را و مال و اهل و نژاد و همه برادرانم را، بار خدا حاضر و غائب ما را حفظ كن بار خدايا ما را نگهدار و محفوظ بدار، بار خدايا ما را در پناه خود بدار و نعمتت را از ما مگير و هر نعمتى و عافيتى و فضلى داريم دگرگون مساز.

و روايت است كه چون خواهى در وقت بد سفر كنى بخوان سوره حمد و معوّذتين و آيه الكرسى و سوره قدر و آخر سوره آل عمران (از آيه 190) إِنَّ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ” تا آخر سوره و آنگاه بگو:
بار خدايا يورش يورش بر از تو است و بخشش بخشنده از تو، و هيچ جنبش جنبنده نباشد جز از تو و نه نيروى نيرودار جز از تو- از تو خواهم ببرگزيده خلق و بهترين آفريده‏ات محمد پيغمبرت و خاندان و نژادش (ع) كه بر او و بر آنها رحمت فرستى و شر و زيان اين روز را از من بگردانى و خير و بركتش بمن رسانى، و در برگشتم برايم بخواه حسن عافيت و رسيدن بدوستى و پيروزى و آرزو را، و دفع سركش گمراه و هر توانا بر آزارم را تا در زير سر و حفظ از هر بلاء و نقمت باشم و مرا از مخلوق امن و آسودگى عوض ده و از هر بد آمد در آن آسايش تا هيچ جلوگيرى مرا از مقصدم باز ندارد، و هيچ آزارى از بندگان بر درم نكوبد زيرا تو بر هر چه توانائى، و هر كارى بتو برگردد، اى كه مانندى ندارى، و شنواى و بينا است.

روايت ديگر در نماز وداع با خانواده چهار ركعت با تضرع بسندى كه مردى آمد نزد پيغمبر (ص) و گفت: قصد سفرى دارم و وصيت خود را نوشتم ميفرمائى بكدام از سه كس آن را بدهم، پدرم يا پسرم يا برادرم؟ فرمود: كسى كه بار سفر بسته جانشينى در خاندانش ننهد بهتر از چهار ركعت كه در خاندانش بجا گذارد، در هر ركعتى سوره حمد بخواند و قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ و بگويد: بار خدا من بدينها بدرگاهت تقرب جستم و آنها را خليفه من ساز در اهل و مالم و آن جانشين وى شود در اهل و مال و خانه‏اش تا برگردد بخاندانش.
همان: تا اينكه گفته: چون پيغمبر (ص) سفر ميكرد با خود پنج چيز برميداشت آينه، سرمه‏دان، چنگال (بشرحى در پاورقى ص 239) و مسواك و شانه، و در روايت ديگر مقراض.

چون رو بسفر كنى سه بار بگو:
بالله أخرج و بالله ادخل و على الله توكل‏
، خدايا بدين راه كه ميروم خوبى بر من بگشا و بخوبى بسررسانش، و حفظم كن از هر جاندارى كه در چنگ تو است راستى پروردگارم در راه راست است، زيرا هر كه با اخلاص آن را گويد بسا كه از خاصان باشد و بسلامت اندر است نه ندامت و چون بدر خانه رسيدى آن را بگو كه امام كاظم (ع) در روايتى فرموده كه چون كسى از شما آهنگ سفر كند بر در خانه‏اش رو براهى كه بدان توجه دارد بايستد و سوره حمد را بخواند در پيش رو در سمت راست و چپ و آيه الكرسى بخواند در اين سه سو سپس گويد: بار خدا مرا نگهدار و هر آنچه با من است، مرا سالم دار و آنچه با من است و مرا برسان و آنچه با من است بطور خوبى، كه البته خدايش با هر چه با او است حفظ كند و او را با هر چه با او است سالم دارد، سپس به صباح (راوى حديث) فرمود:
آيا نديدى كه كسى خودش محفوظ ماند و آنچه با او است محفوظ نماند، و خودش سالم ماند و آنچه با او است سالم نماند و خودش برسد بمقصد و آنچه با او است نرسد، گفتم آرى، قربانت.

گويم: روايت داريم تا امام رضا (ع) كه فرمود چون از منزلت بدر شوى براى سفر يا در حضر بگو:
بسم الله آمنت بالله و توكلت على الله ما شاء الله و لا حول و لا قوه الا بالله‏
و شياطين برخورند فرشته‏ها بروى آنها زنند و گويند: راهى بدو نداريد با اينكه نام خدا برده و بدو ايمان آورده و توكل كرده و گفته:
ما شاء الله لا حول و لا قوه الا بالله.
گويم: روايت داريم تا ابى خديجه كه چون امام ششم (ع) از منزل بيرون شدى ميگفت:
اللهم خرجت اليك و لك اسلمت و بك اسلمت و بك آمنت و عليك توكلت‏
بار خدايا بركت ده در اين روزم و برسان قوتش را و يارى و پيروزى و پاكى و هدايت و بركتش را و بگردان از من شرش و شر هر چه در آنست.
بسم الله و الله اكبر و الحمد لله رب العالمين‏
بار خدايا بيرون شدم و بدان مرا بركت ده و سود بده، و چون بمنزلش در آمدى مانند آن را گفتى.
گويم: بروايتى تا امام باقر (ع) كه فرمود: هر كه چون از در خانه بيرون رود گويد پناه برم بدان چه پناه برند فرشته‏ها از شر اين روز تازه كه چون خورشيدش غروب كند برنگردد از شر خودم و شر ديگرى و از شر شياطين و از شر دشمن اولياء خدا و شريرى و آدمى و از شر هر درنده و هر گزنده و از شر هر حرام كارى، و پناه دهم خود را بخدا از هر بدكارى جز كه خدايش آمرزد و توبه از آن پذيرد، و مهمش را بس باشد، و از بديش جلو گيرد، و از شرش نگهدارد.
گويم: بروايت تا امام ششم (ع) كه چون از منزلت بدر شوى بگو:
بسم الله توكلت على الله لا حول و لا قوة الا بالله‏
بار خدايا من از تو خواهم خير آنچه برايش بدر شدم و بتو پناهم از شر آن بار خدا وسعت ده بر من (از فضلت و كامل كن بر من) نعمتت و بكارم گير در طاعتت، و شوقم ده در آنچه نزد تو است و جانم بستان بر ملت خودت و ملت رسولت (ص).
گويم و در حديث ديگر تا امام باقر (ع) كه هر كه در خروج از منزلش گويد:
بسم الله حسبى الله توكلت على الله‏
. بار خدا از تو خواهم خير همه امور مرا و بتو پناهم از رسوائى دنيا و عذاب آخرت خدا هر مهم دنيا و آخرتش را كفايت كند.
گويم: و روايت است كه چون بر در خانه‏اش ايستد تسبيح زهراء (ع) گويد و حمد و و آيه الكرسى بخواند چنانچه پيش گفتم و بگويد: بار خدا بتو رو كردم و ترا سرپرست خاندانم و مالم و آنچه بمن دادى كردم، من بتو اعتماد كردم مرا نوميد مساز اى كه نوميد نكند هر كه قصد او كرد و ضايع نكند هر كه او را حفظ كرد اللهم صل على محمد و آل محمد مرا حفظ كن در آنچه از آن غيبت كردم و مرا بخود وامگذار اى ارحم الراحمين، بار خدا مرا برسان بدان چه رو كردم، و مقصودم را فراهم ساز، و عباد و بلادت را برايم مسخر كن و بمن روزى كن زيارت پيغمبرت و وليت امير مؤمنان و ائمه از فرزندانش را (ع) و همه خاندانش را عليه و عليهم السلام و در هر حال بمن كمك ده و مرا بخود وامگذار و نه بديگرى تا خسته شوم و هلاك گردم، و از تقوى توشه‏ام ده و بيامرزم در آخرت و اولى، خدايا مرا وجيه‏تر رو آوران بخودت گردان.
و باز بگويد:
بسم الله و بالله و توكلت على الله و استعنت بالله و الجات ظهرى الى الله و فوضت امرى الى الله رب امنت بكتابك الذى انزلت و نبيك الذى ارسلت‏ لانه لا يأتي بالخير الهى الا انت، و لا يصرف السوء الا انت، عز جارك و جل ثنائك و تقدست اسماؤك و عظمت آلاؤك و لا اله غيرك.
كه روايت است هر كه بامداد از خانه‏اش بدر شود و اين دعاء را بخواند بلا نبيند تا شب كه بمنزلش برگردد، و همچنان هر كه شب بدر شود و آن دعا بخواند بلائى بدو دچار نشود تا صبح كه بمنزلش برگردد.
گويم: به برخى از آنچه روايت داريم در اين حال اكتفاء كرديم تو از آنها بگو هر چه را حال و وقتت سازگار باشد كه مردم در همت و اهمال گونه گونه باشند.
دعوات راوندى: از امام صادق (ع) كه ضامنم هر كه از خانه‏اش عمامه پوشيده بدر شود سالم بدانها برگردد و پيغمبر (ص) بنقل از جبرئيل فرمود: هر كه چون سفر خواهد دو سمت در خانه‏اش را بگيرد و يازده بار سوره‏ قُلْ هُوَ اللَّهُ‏ را بخواند خدا پاسبان او است تا برگردد.
و فرمود (ص) چون كسى سوار مركبش شود بنام خدا فرشته دنبالش سوار شود و او را حفظ كند تا پياده شود و اگر نام خدا نبرد شيطانى بدنبالش سوار شود.
و امام صادق (ع) فرمود: چون سفر خواهى پا در ركاب منه تا صدقه‏اى بدهى كم يا بيش معلى گويد گفتم يا ابن رسول الله كم چند است و بيش چند؟ فرمود: از يك گرده نان تا بيشتر و هر چه بيشتر باشد حاجت بر آورتر است.
و گفتند (ع): چون سفر خواهى وضوء نماز بگير و خاندانت را گرد آور و دو ركعت نماز بخوان و پس از سلام بگو: بار خدا از هم اكنون خودم و خاندانم را بتو سپردم، بار خدايا توئى يار و توئى خليفه و چون گام بر در نهى بگو:
بسم الله آمنت بالله توكلت على الله‏ ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ‏.
نهج البلاغه: از سخن آن حضرت است (ع) هنگام رفتن بسوى شام: بار خدايا بتو پناهم از رنج سفر و سختى برگشت و بدى منظره در خودم و خاندانم و فرزندانم بار خدايا توئى يار در سفر و خليفه در اهل جز تو نتواند هر دو باشد زيرا آنكه بر جا مانده يار نباشد و آنكه همراه است بر جا نباشد.
سيد رضى (رضي الله عنه) گفته: آغاز اين سخن از رسول خدا (ص) روايت است و دنبالش آورده سخنى هر چه بليغ و كاملش كرده به بهتر كلامى كه فرمود: كه هر دو نتواند جز تو باشد.
خصال: در اربعمائه كه امير مؤمنان فرموده: چون يكى از شما در سفرى رود بگويد بار خدا توئى يار در سفر و كمك باربر، و خليفه در اهل و مال و فرزند، و چون بمنزل رسيد بگوئيد: منزل ما را مبارك كن كه بهترين پذيرا كنى و فرمود: چون يكى از شما در سفر گم شود يا بر خود ترسد فرياد كشد: اى صالح بدادم برس كه در برادران پرى شما صالح نامى است كه در بلاد بگردد براى شما خود را وقف شما كرده و چون آواز را بشنود پاسخ دهد و گمشده را راه نمايد و پاكش او را برايش نگهدارد.
و فرمود: هر كدام شما از غرق شدن بترسد بخواند بِسْمِ اللَّهِ مَجْراها وَ مُرْساها إِنَّ رَبِّي لَغَفُورٌ رَحِيمٌ‏ (آيه 41 سوره هود) بسم‏ اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُ‏ (و آيه 67 سوره الزمر) ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَ الْأَرْضُ جَمِيعاً قَبْضَتُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ السَّماواتُ مَطْوِيَّاتٌ بِيَمِينِهِ سُبْحانَهُ وَ تَعالى‏ عَمَّا يُشْرِكُونَ.
قرب الاسناد: تا ابن اسباط كه بامام كاظم (ع) گفتم: چه ميفرمائى از صحرا بروم يا دريا راه ما بيمناك و پر خطر است؟ فرمود: از صحرا برو سپس فرمود: برايت مانعى نيست كه بمسجد رسول خدا (ص) روى و دو ركعت نماز در جز وقت فريضه بخوانى و صد بار از خدا خير بخواهى، اگر بدريا شدى همان را بگو كه خدا تبارك و تعالى فرموده:
ارْكَبُوا فِيها بِسْمِ اللَّهِ مَجْراها وَ مُرْساها إِنَّ رَبِّي لَغَفُورٌ رَحِيمٌ‏، و اگر دريا طوفانى شد بگوئى‏
بسم الله اسكن بسكينه الله وقر بوقار الله و اهداء باذن الله و لا حول و لا قوه الا باذن الله.
گفتيم: خدايت شايسته دارد سكينه چيست؟ فرمود: بادى كه از بهشت برآيد بنگار آدمى و بوى خوش و همانست كه بابراهيم (ع) فرود شد و گرد اركان كعبه ميگشت و پايه‏ها را مينهاد گفتيم آن از همانست كه فرمود: (248 سوره البقره) و فِيهِ سَكِينَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ بَقِيَّةٌ مِمَّا تَرَكَ آلُ مُوسى‏ وَ آلُ هارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلائِكَةُ.
فرمود: آن سكينه در تابوت بود و در آن طشتى بود كه دل پيغمبران را در آن شستشو ميكردند، و تابوت ميگرديد در بنى اسرائيل همراه پيغمبران، سپس بما رو كرد و فرمود: تابوت شما چه باشد؟ گفتيم سلاح، فرمود راست است آن تابوت شما است.
سپس فرمود: اگر براه صحرا رفتى بگو آنچه را خدا فرموده (3 سوره الزخرف) پاك است آنكه فراهم كرد براى ما اين را و نبوديم، نزديك كن آن و راستش ما بسوى پروردگارمان باز گرديم” كه راستى بنده‏اى نباشد آن را بگويد و از شتر يا مركب خود بزمين افتد و زيانى بيند بفرمان خدا و فرمود: چون از منزلت بدر شدى بگو:
بسم الله آمنت بالله توكلت على الله لا حول و لا قوه الا بالله‏
كه فرشته ‏ها بروى شياطين زنند و گويند: نام خدا برده و ايمان بخدا آورده و توكل بر خدا كرده و گفته:
لا حول و لا قوه الا بالله.
گويم: اين خبر در باب آداب و سنن بسندى گذشته و در آنست كه چون آهنگ چيزى كردى و براى صحرا سوار شدى چون بر مركبت استوار گشتى بگو: سبحان الذى- تا آخر و اگر بدريا سوار شدى در آن حال بگو: بِسْمِ اللَّهِ مَجْراها وَ مُرْساها و چون موج برخاست بر تو بر پهلوى چپ تكيه كن و با دستت بسوى موج اشاره كن و بگو: آرام باش به سكينه خدا و بر جا باش ببر جايى خدا و
لا حول و لا قوه الا بالله.
ابن اسباط گفت: من سوار دريا شدم و چون موج بالا ميگرفت همان را كه امام كاظم (ع) فرموده بود ميگفتم و موج گشاده ميشد و بما از آن چيزى نمى‏رسيد.
محاسن: تا پيغمبر (ص) فرمود: هر كه بدره‏اى فرو شود و بگويد
لا اله الا الله و الله اكبر
خدا آن وادى را پر كند از حسنات وادى بزرگ و دور باشد يا خود باشد.
همان تا رسول خدا (ص) كه فرمود: سرپرست نكند كسى بر اهل خود بهتر از دو ركعت كه آنها را هنگام سفر كردن بخواند و بگويد: بار خدايا من خودم و اهل و مال و نژادم و دنيا و آخرتم و امانتم و سرانجامم را بتو سپردم جز كه خدا هر چه خواهد باو عطا كند.
همان: تا بريد بن معاويه كه امام باقر بود كه سفر خواستى همه عيالش را در خانه‏اى گرد آوردى و آنگاه گفتى: بار خدايا من در اين بامداد بتو مى‏سپارم خودم و مالم و نژادم و دنيايم و اهلم و فرزندم را از حاضر و غائب بار خدايا حفظ كن ما را و حفظ كن بر ما بار خدايا ما را در پناهت گير بار خدايا نعمتت را از ما مبر و آنچه از عافيت و فضلت داريم از ما مگير 29- همان: تا امام كاظم (ع) كه مى‏فرمود: اگر يكى از شما سفر خواست بدر خانه‏اش ايستد رو براهى بدان خواهد رفت و سوره حمد را از پيش او و سمت راست و چپ بخواند و آيه الكرسى را از سه سو سپس گويد: بار خدايا نگهدار مرا و هر چه با من است، و سالم دار مرا و هر چه با من است و برسان مرا و هر چه باشد با من رسيدن خوب البته كه خدا او را و هر چه با او است حفظ كند و سالم دارد و بمقصد برساند، و بمن فرمود اى صباح (راوى حديث است) نبينى كه كسى محفوظ ماند و آنچه با او است محفوظ نماند و برسد و آنچه با او است نرسد، گفتم: آرى قربانت.
همان: تا اينكه گفته بود امام ششم (ع) كه چون قصد سفرى داشت ميگفت: بار خدايا راه ما را باز كن و رفتن ما را آسان كن و عافيت ما را كلان.
همان: تا امام رضا (ع) كه بمن (ابن اسباط) فرموده چون از منزلت درآئى براى سفر يا در حضر بگو:
بسم الله آمنت بالله، توكلت على الله ما شاء الله و لا حول الا بالله”
و شيطان بتو بر خورد و فرشته‏ها بروى او زنند و گويند: چه راهى باو داريد با اينكه نام خدا برده و باو ايمان آورده و بر خدا توكل كرده و گفته:
ما شاء الله و لا قوه الا بالله‏
و در روايت ابن فضال از آن حضرت آمده جز اينكه گفته:
و لا حول و لا قوه الا بالله.
همان: تا امام ششم (ع) كه رسول خدا (ص) فرمود: بدان كه جان ابى القاسم بدست او است كسى‏
لا اله الا الله و الله اكبر
نگويد نزد هر بر آمدى راه جز كه هر چه جلو او است همان را گويند تا بآخر برآمدگى رسد.
همان: تا امام ششم (ع) كه دو برادر رسول خدا (ص) نزدش آمدند و گفتند: ما قصد شام داريم براى تجارت و بما بياموز آنچه بايد بگوئيم، فرمود: آرى چون بمنزلى جا گرفتيد و نماز عشاء پسين را خوانديد هر كدام شما پس از سلام پهلو بر بستر نهد و تسبيح فاطمه (ع) بخواند و بدنبالش آيه الكرسى كه محفوظ ماند از هر چيزى تا صبح كند.
و دزدانى آنها را دنبال كردند تا بمنزلى رسيدند و غلام خود را فرستادند تا بدانند در چه حالند خوابند يا بيدار و غلام بدانها رسيد و يكيشان پهلو بر بستر داشت و آيه الكرسى خواند و تسبيح فاطمه (ع) را و بناگاه دو ديوار بر آنها ساخته شده و آن غلام آمد و گرد آنها گشت و از هر طرف جز دو ديوار ساخته نديد (و برگشت نزد يارانش و گفت بخدا جز دو ديوار نديدم) گفتند خدايت رسوا كند دروغ گفتى ناتوان ترسوئى و خودشان برخاستند، جز دو ديوار نديدند و گرد آنها گرديدند و سخنى نشنيدند و آدمى نديدند و برگشتند بمنزل خود و فردا كه شد آمدند نزد آنها و گفتند: شما كجا بوديد؟ هر دو گفتند: جز همين جا نبوديم و نرفتيم، دزدها گفتند بخدا ما آمديم و جز دو ديوار نديديم بگوئيد داستان شما چيست؟
گفتند: ما نزد رسول خدا (ص) رفتيم و از او خواستيم بما آموزشى دهد و بما آيه الكرسى و تسبيح فاطمه (ع) را ياد داد و ما آن را گفتيم و دزدها گفتند: برويد بخدا ما شما را دنبال نكنيم هرگز و هرگز دزدى بر شما توانا نباشد پس از اين سخن.
همان: تا امام باقر (ع) فرمود: چون راه گم كردى فرياد كن يا ابا صالح ما را براه هدايت كن خدا شما را رحمت كند عبيد الله (راوى حديث گويد) دچار آن شديم و يكى از همراهان را واداشتيم كه دور شود و اين فرياد را بكشد، و دور شد و فرياد زد سپس نزد ما آمد و خبر داد كه آواز سستى شنيده كه گفته راه سمت راست يا گفته در چپ و يافتيم چنان بود كه او گفته بود.
و پدرم بمن باز گفت: كه در بيابان از راه پرت شديم و اين كار كرديم و ما را راهنمائى كردند گفت: يار ما آواز نرمى شنيده بود كه راه سمت راست است و جز اندكى نرفتيم كه براه‏ رسيديم.
همان: تا عمر بن يزيد كه گفت: يك سال در راه مكه گم شديم و سه روز مانديم براه‏جوئى و آن را نيافتيم روز سوم كه آب ما تمام شد جامه‏هاى احرام را بجاى كفن پوشيديم و حنوط برگرفتيم و يكى از ياران ما برخاست و فرياد زد يا صالح يا ابو حسين، يكى از در جواب داد، باو گفتيم تو كه باشى خدايت رحمت كند؟ گفت از آنها كه خدا عز و جل در قرآنش فرموده (29 سوره الاحقاف) و چون برگردانيديم بسوى تو چند تن پريان را كه قرآن را بشنوند- تا آخر آيه- و از آنها جز من كسى نمانده و من گم شده را راهنمائى كنم، گفت پيوسته بدنبال آن آواز رفتيم تا براه رسيديم.
همان: تا امام ششم (ع) فرمود چون در تنگناى بيمناك افتادى اين آيه را بخوان (80 سوره اسرى) پروردگارا در آورم بدخل درست و بر آورم بمخرج درست و از نزد خود برايم سلطانى يارى‏كننده بساز” و چون چيز بيمناكى بچشمت خورد آيه الكرسى بخوان.
همان: تا رسول خدا (ص) فرمود هر كه منزلى كرد كه از درنده ميترسند بر او بگويد
اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شريك له له الملك و له الحمد بيده الخير و هو على كل شي‏ء قدير
بار خدايا بتو پناهم از شر هر درنده كه از آن درنده آسوده گردد تا از آن منزل بكوچد باذن خدا ان شاء الله.
همان: تا امام كاظم (ع) فرمود: هر كه تنها سفر كند بگويد:
ما شاء الله لا حول و لا قوة الا بالله اللهم انس وحشتى و اعنى على وحدتى و أد غيبتي،
فرمود: هر كه تنها در اتاقى يا خانه‏اى يا دهى درآيد بگويد: بار خدا همدم تنهائيم باش و بر يگانگيم كمك كن گويد يكى بآن حضرت گفت: من شكار شير و درنده كنم و شبها در ويرانه‏ها و جاى هراس آور گذرانم فرمود: چون در آنها درآئى بگو
بسم الله‏
و پاى راست را پيش نه و با پاى چپ بدرآى و
بسم الله‏
بگو كه بد نبينى ان شاء الله.
همان: تا امام ششم (ع) كه ميفرمود: بر بلندى هر پل شيطانى است چون بدان رسى بسم الله بگو تا از تو بكوچد.
همان: تا گويد: در سفارش پيغمبر (ص) بعلى است كه يا على چون قصد شهر يا دهى دارى وقتى چشم‏رس تو شد بگو: بار خدا خيرش را از تو خواهم و از شرش بتو پناهم بار خدا از برش بما بخوران و از وبايش ما را برهان و ما را محبوب اهل آن كن و دوستدار خوبانش.
همان: تا رسول خدا (ص) كه فرمود: اى على چون بمنزلى فرود آئى بگو
اللهم‏
أَنْزِلْنِي مُنْزَلًا مُبارَكاً وَ أَنْتَ خَيْرُ الْمُنْزِلِينَ‏.
همان: تا على بن مغيره كه امام ششم (ع) فرمود: چون سفر كنى و بشهرى كه خواهى درآئى چونش چشم‏رس ديدى بگو: بار خدا پرورنده هفت آسمان و آنچه بر آن سايه دارند و پرورنده هفت زمين و آنچه بر خود دارند، و پرورنده بادها و آنچه پراكنده سازند و پرورنده شياطين و آنچه گمراه كنند از تو خواهم رحمت فرستى بر محمد و آل محمد و از تو خواهم خير اين آبادى و آنچه در آنست و بتو پناهم از شرش و شر هر چه در آنست.
همان: تا زراره كه شنيدم امام باقر (ع) ميفرمود: عفريتها فرزندان ابليسانند كه نفوذ كنند و در آيند و در كجاوه‏هاى مؤمنان و شترشان را بهم دهند آن را بپائيد با آيه الكرسى (كه آنها را دور كند).
طب الائمه: تا داود رقى از امام كاظم (ع) كه فرمود: هر كه در سفر است و از دزدان و درنده‏ها بيم دارد بريال پاكش خود بنويسد (آيه 80 سوره طه)” لا تَخافُ دَرَكاً وَ لا تَخْشى‏” كه بفرمان خدا عز و جل در امان ماند، داود رقى گويد بحج رفتم و در بيابان كسانى از اعراب آمدند و بر كاروان زدند كه من در آن بودم و بر يال شترم همان را نوشتم و بدان خدا كه محمد را به نبوت فرستاد و برسالت گرامى كرد و مؤمنان را بامامت شرافت بخشيد يكى از آنها با من ستيزه نكرد و خدا آنان را از من كور كرد.
مكارم الاخلاق: رسول خدا (ص) فرمود: كسى جانشينى بر خاندانش نگمارد بهتر از دو ركعت نماز كه نزد سفر كردن بخواند، و در وداع بگويد: بار خدايا امروز بتو سپردم دينم و خودم و مالم و اهلم و فرزندانم و همسايه‏هايم، و وابسته‏هايم از حاضر و غائب و آنچه نعمت دادى بر من، بار خدا ما را در سايه و در پناه و عزت خود بگير، عزيز است پناهنده به تو والا است ستايشت، و محفوظ است پناهنده‏ات و نيست معبودى جز تو، توكل بر زنده‏اى كه مرگ ندارد، سپاس خدا راست كه فرزندى نگرفته و شريكى در ملك ندارد و او را سرپرستى براى دفع خوارى نباشد او را بخوبى بزرگ شمار سپاس بسيار از آن خداست و منزه باد در هر بامداد و پسين.
و از امام باقر (ع) كه فرمود: هر كه وقت بيرون شدن از خانه‏اش گويد: بخدا پناهم از آنچه فرشته‏هاى خدا بدو پناهند از شر امروز و از شر شياطين و از شر دشمنان اولياء خدا و از شر پرى و آدمى و از شر درنده‏ها و گزنده‏ها و از شر كار حرام همه پناه دهم خود را بخدا از شر هر چيزى، خدا او را آمرزد و توبه‏اش پذيرد و مهمش بر آورده سازد و او را از هر بدى دور دارد و از شر نگهدارد.
از انس بن مالك كه رسول خدا (ص) سفرى نميكرد جز كه چون براى آن بر پا ميشد ميگفت:
” بار خدا بتو جنبيدم و بسوى تو رو آوردم و بتو خود را نگهداشتم تو پشت و اميدم باشى بار خدا كفايت كن هر مهم و غير مهم مرا و آنچه تو بدان داناترى از من بار خدا تقوى بمن توشه ده و مرا بيامرز و رو بسوى خير دار بهر جا رو كنم” و سپس بيرون ميشد.
گويد: و بود امام ششم (ع) كه چون براى سفر بيرون ميشد ميگفت: بار خدا مرا و هر چه با من است حفظ كن و مرا و هر چه با من است بخوبى بمقصد رسان، بخدا سفر را گشايم و بخدا پيروزى جويم و بمحمد (ص) رو آورم بار خدا هر ناهموارى را برايم هموار ساز و هر سختى را دمساز و هر خيرى را بمن بده بيش از آنچه اميدوارم، و هر بدى را از من بگردان بيش از آنچه حذر دارم در عافيت و خوشى يا ارحم الراحمين.
باز هميشه ميفرمود: از خدا خواهم كه هر ريز و درشت بدست او است و بدست او است قوت فرشته‏ها كه در سفر بمن بخشد آسودگى و ايمان و سلامت و اسلام و فهم و توفيق و بركت و هدايت و شكر و عافيت و آمرزش و تصميم و گناهى فرو نگذارد.
و از آن حضرت كه گفت: هر كه چون از منزلش بدر آيد سه بار
الله اكبر
گويد و سپس‏
بسم الله دخلت و بسم الله خرجت و على الله توكلت و لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم و صلى الله و على محمد و آله.
بار خدا راهى كه ميروم بخير برگشا بار خدا من بتو پناهم از شر خود و شر ديگرى و از شر هر جاندارى كه بدست تو است راستى پروردگارم براه را است” در ضمانت خدا است تا بمنزلش برگردد سپس ميگفت:
توكلت على الله ما شاء الله و لا قوة الا بالله‏
پروردگارا از تو خواهم خير آنچه برايش بيرون شدم و بتو پناهم از شر آنچه برايش بيرون شدم، بار خدا وسعت ده بمن از فضل خود و تمام كن بر من نعمتت را و دلم را بسوى آن كن كه نزد تو است، و جانم را بگير در راهت و بر كيش خودت و كيش رسولت، بعد آيه الكرسى و معوّذتين را بخوان و باز سه بار سوره اخلاص را از پيش رو و بالاى سر و زير پا و سه بار از پشت سر و سه بار از سوى راست و سه بار هم از چپ و بر خدا توكل كن.
يك دعا كه رسول خدا بدان پناه ميگرفت در سفر و رسيدن شب:
يا ارض ربى و ربك الله و اعوذ بالله من شرك و شر ما فيك، و سوء ما خلق فيك و سوء ما يدب عليك و اعوذ بالله من اسد و اسود، و من شر الحيه و العقرب و من شر ساكن البلد، و من شر والد و ما ولد اللهم رب السموات السبع و ما أظللن و رب الارضين السبع و ما أقللن و رب الرياح و ما ذرين و رب الشياطين و ما أضللن أسئلك ان تصلى على محمد و آل محمد و أسئلك خير هذه الليلة و خير هذا اليوم و خير هذه الشهر، و خير هذه السنه، و خير هذا البد و اهله و خير هذه القريه و اهلها و خير ما فيها و اعوذ بالله من شرها و شر ما فيها و من شر كل و دابة انت‏ آخِذٌ بِناصِيَتِها إِنَّ رَبِّي عَلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ‏.
همان: از امام صادق (ع) كه هر كه هر شب در سفر آيه الكرسى بخواند خودش و هر چه با خود دارد سالم ماند و بگويد: بار خدا رفتن مرا عبرت ساز و خاموشيم را فكرت و سخنم را ذكر.
و بروايتى از ابى البركات مشهدى تا مردى كه گفت: امام رضا (ع) از خراسان برايم يك بسته جامه‏ها فرستاد و ميان آنها گلى بود و بفرستاده گفتم: اين چيه؟ گفت گل قبر حسين (ع) و آن حضرت چيزى از جامه و جز آن نفرستد جز كه از اين گل در آن نهد و ميفرمايد سبب امان است باذن خدا عز و جل.
همان: دعاء گمشده از امام صادق (ع) فرمود: چون راه را گم كردى فرياد كن يا صالح و يا ابا صالح ما را رهنمائيد خدا شما را رحمت كند.
و روايت است كه صالح بخشكى گمارده است و حمزه برهنمائى در دريا.
و از آن حضرتست كه چون غول زده شديد اذان بگوئيد.
از ابى عبيده حذاء گفت با امام باقر (ع) بودم و شترم گم شد فرمود: دو ركعت نماز بخوان بگو آنچه گويم: خدايا برگردان گمشده از گمراهى برگردان گمشده مرا كه از فضل و عطاى تو است و آن را انجام دادم، سپس فرمود: اى ابا عبيده بيا سوار شو و با آن حضرت سوار شدم و چون براه افتاديم ناگاه يك سياهى بر سر راه بود و آن حضرت فرمود: اى ابى عبيده اين شتر تو است و همان بود.
دعاء منزل گرفتن: پيغمبر (ص) بعلى (ع) فرمود: اى على چون منزل كنى بگو:
اللهم‏ أَنْزِلْنِي مُنْزَلًا مُبارَكاً وَ أَنْتَ خَيْرُ الْمُنْزِلِينَ‏
و در روايتى افزوده‏
و ايدنى كما ايدت به الصالحين و هب لى السلامه و العافيه في كل وقت و حين اعوذ بكلمات الله التامات كلها من شر ما خلق‏ و ذرء و برء”
. و دو ركعت نماز بخوان و بگو خدايا روزى ما كن خير اين جا را و پناه ده از شرش بار خدا بخوران ما را از برش و پناه ده او را از وبايش و محبوب ساز ما را نزد اهلش و خوبانش را محبوب ما كن، و چون خواستى بكوشى دو ركعت نماز كن و براى حفظ و نگهدارى دعا كن و آنجا را با اهلش وداع كن كه هر جا اهلى از فرشته‏ها دارد و بگو: درود بر فرشته‏هاى نگهدار خدا درود بر ما و بنده‏هاى خوب و رحمت و بركات خدا.
دعاء نزد برگشت از سفر در روايت است كه چون از خيبر برگشت گفت:
آئبون قائبون ان شاء الله عابدون راكعون ساجدون لربنا حامدون اللهم لك الحمد على حفظك اياى في سفرى و حضرى اللهم اجعل اوبتى هذه مباركه ميمونه مقرونه بتوبه نصوح توجب لى بها السعاده يا ارحم الراحمين.
دعاء نزد ورود به شهرى يا دهى پيغمبر (ص) بعلى (ع) فرمود: اى على چون قصد شهرى يا دهى دارى و چشم‏رس تو شد بگو: بار خدا از تو خواهم خيرش را و بتو پناهم از شرش بار خدا ما را محبوب اهلش كن و خوبانش را محبوب ما كن دعاء در حال رفتن از امام ششم (ع) كه رسول خدا در سفر چون بدره پائين ميشد تسبيح ميكرد و چون بالا ميرفت الله اكبر ميگفت، فرمود بدان كه جان ابو القاسم بدست او است كسى بر بلندى راه‏
لا اله الا الله‏
نگويد و
الله اكبر
نگويد جز كه با او هر چه پشت سر او است‏
لا اله الا الله‏
گويد و هر چه جلو او است‏
الله اكبر
گويد تا برسد بآخر دره.
دعاء سوار شدن بر كشتى:
بسم الله الملك الرحمن‏ وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ‏
تا آخر آيه 67 سوره الزمر. بِسْمِ اللَّهِ مَجْراها وَ مُرْساها إِنَّ رَبِّي لَغَفُورٌ رَحِيمٌ‏.
دعاء پل: چون به پل رسيدى چون بر آن گام نهى بگو:
اللهم ادحر عنى الشيطان الرجيم.
امام صادق (ع) فرمود: بر بالاى هر پل شيطانى است چون بدان رسى بگو
بسم الله‏
تا از تو بكوچد امام صادق (ع) فرمود: چون در سفرى يا در بيابانى پهناور و از پرى يا آدمى ترسانى دست راست را بر فرق سرت نه و بآواز بلند بگو: (آيه 83 سوره آل عمران) أَ فَغَيْرَ دِينِ اللَّهِ يَبْغُونَ وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً وَ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ.
امان الاخطار: در روايتى رسول خدا (ص) در سفرش چون فرود ميشد تسبيح ميگفت و چون بالا ميرفت تكبير ميگفت و در روايتى كه خط تكبيرش در بر آمد به تل يا؟؟؟ يا پل چنين بود:
الله اكبر الله اكبر لا اله الا الله و الله اكبر و الحمد لله رب العالمين.
بار خدايا تو را شرف‏ است بر هر شرف، و آنگاه گوئى‏
خرجت بحول الله و قوته بغير حول منى و لا قوه و لكن بحول الله و قوته، برئت اليك يا رب من الحول و القوة
بار خدايا من از تو خواهم بركت اين سفرم را و بركت اهلش را بار خدا از تو خواهم از فضل واسع خودت روزى حلال پاك كه برايم روانه كنى و من در عافيت آن دو باشم بقوت و توانائيت بار خدا بدين سفر روانه‏ام بى‏اعتمام خبر به تو و بى‏اميد بديگرى روزى كن از آن شكر و عافيت خود را و بمن توفيق طاعت و عبادت بده تا حد رضايت خود و بالاتر.
همان: روايت داريم كه چون سوار كشتى شود صد بار
الله اكبر
گويد و صد بار صلوات فرستد و صد بار بظالمان بر آل محمد لعن كند و بگويد:
بسم الله و بالله و الصلاة على رسول الله و على الصادقين‏
بار خدا خوش كن رفتن ما را و بزرگ دار خود ما را بار خدايا بتو پراكنديم و بتو رو داريم و بتو ايمان آورديم و برشته تو دست زديم و بر تو توكل داريم، بار خدايا تو اعتماد و اميد و ياور مائى ما را بدان چه دوست ندارى و امنه بار خدا بتو اندر شويم در سفر و بتو روانه‏ايم بار خدايا راه ما را باز كن و عافيت كلان بما عطا كن، توئى سرپرست در اهل و مال توئى گذرده در دريا و خشكى و گويد: ارْكَبُوا فِيها بِسْمِ اللَّهِ مَجْراها وَ مُرْساها إِنَّ رَبِّي لَغَفُورٌ رَحِيمٌ‏، وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَ الْأَرْضُ جَمِيعاً قَبْضَتُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ السَّماواتُ مَطْوِيَّاتٌ بِيَمِينِهِ سُبْحانَهُ وَ تَعالى‏ عَمَّا يُشْرِكُونَ‏، بار خدا تو بهترين مهمان پذيرى كه بدرگاه و بارها بسته شوند تو بهتر آقا و گراميترين زيارت شده و مقصودى براى هر زائرى پذيرائى دارى و براى هر واردى تحفه‏اى از تو خواهم كه تحفه مرا آزادى از دوزخ سازى و كوشش مرا بنظر آرى و رحم كنى بجدائيم از خاندانم بى‏آنكه مرا بر تو منتى باشد بلكه تو را بر من منت است كه راهى برايم فراهم كردى براى زيارت وليت و فضلش را بمن شناختى و در شب و روز مرا حفظ كردى تا به اينجا رسيدم، من بتو اميد دارم اميدم را مبر و بتو آرزو دارم نوميدم مكن و اين آمدنم را كفاره گناهانم ساز.
و سيد گفته اگر در سوار شدن كشتى قصد جز زيارت دارد عبارت را تغيير دهد بمناسبت سفر خود و ابو الفخر بن قوه بمن بازگفت و او مرد خوبى بود كه در يك كشتى سوار بوده در دريا و اهل كشتى بر اثر باد سخت دچار خطر شدند و بمرد صالحى كه با آنها بود دادرسى كردند و او در برگه نازكى چيزى نوشت و بدريا انداخت و هوا آرام شد و بلاء رفع شد و ما كوشيديم تا آن نوشته را بما ياد دهد و سرباز زد و از كشتى پياده شديم و من شهر بشهر بدنبالش رفتم تا آن نوشته را بمن معرفى كند و چون بسيار اصرارش كردم گفت: بخدا جز سوره‏ قُلْ هُوَ اللَّهُ‏ چيزى نبود. گويم: شك نيست كه آن را با اخلاص نوشته كه سبب خلاص شده و اگر نام بزرگ و رحمت بار خدا را هم مى‏نوشت بس بود و بنقل از حموى در معجم البلدان آورده كه مؤلف سيره ابن هشام گويد: روزى در كوفه بودم و مردى بمن چسبيد و گفت: تو كلبى هستى گفتم: آرى گفت مفسر قرآنى؟ گفتم: آرى، گفت: بمن بگو از (آيه 45 سوره اسرى) و چون بخوانى قرآن را منهم ميان تو و آنان كه ايمان بآخرت ندارند پرده پوشنده‏اى” آنجاى قرآن كه چون پيغمبر (ص) ميخواند پرده ميشد جلو دشمنش از پرى و آدمى كجا بود؟ گفتم: نميدانم، گفت قرآن تفسير كنى و آن را ندانى؟ گفتم: تو بمن خبر ده گفت: آيه‏اى از كهف و آيه‏اى از جاثيه و آيه در سوره النحل گفتم: آيات اين سوره‏ها بسيارند گفت: آيه 23 سوره الجاثيه) آبادانى آنكه هواى خود پرستد و خدايش دانسته گمراه كرده و بر گوش و دلش مهر زده و ديده‏اش پرده است پس كى او را پس از خدا راه نمايد آيا ياد آور نشويد” و قول خدا عز و جل (57- الكهف) كيست ستمكارتر از آنكه يادآورش كردند بآيات پروردگارش و از آنها رو گرداند و فراموش كرد آنچه بدست خود كرده راستش نهاديم بر دلهاشان گر مرا از اينكه آن را بفهمند و بر گوشهاشان گرانى و اگرشان براه حق بخوانى هرگز در اين صورت راهياب نشوند” و قول خدا تعالى (108- سوره النحل) آنانند كه خدا بسته است دلهاشان و گوشهاشان و ديده‏هاشان را و آنانند همان غافلان” سپس توجه كردم و او را نديدم گويا زمين او را بلعيد و بيك مجلسى رفتم و اين داستان را بازگفتم و پس از مدتى يك مردى از حاضران آن مجلس نزد من آمد و گفت: از كوفه درآمدم براى بغداد، و شش كشتى بار بود و كشتى ما هفتم بود و اين آيات را خواندم در كشتى خودم و نجات يافتم و آن شش ديگر را زدند.
گفت: روزگار در گذشت و پس از سالهاى بسيار مردى نزد من آمد و سلام كرد و گفت:
من آزاد كرده و وابسته تؤام گفتم چگونه باشد با اينكه مردى از عرب باشى؟ گفت: در ديلم بغزوه رفتم و اسير شدم و ده سال در دست آنها بودم و بياد اين آيه‏ها افتادم و آنها را خواندم و بسته بزنجير از زندان بدر شدم و بزندانبانان و ديگران گذر كردم كسى بمن تعرض نكرد تا ببلاد اسلام آمدم و من آزاد كرده و وابسته تؤام.
و از مولاى ما على (ع) است كه خوانده شود در ترس از غرق شدن و سالم ماند از آنچه ترسد، بخواند (آيه 196 سورة الاعراف) راستى كه سرپرستم خدائى است كه قرآن نازل كرده و سرپرست صالحانست” و (67 سوره الزمر) خدا را چنانچه شايد قدر ندانستند با اينكه همه زمين روز قيامت در كف او است و آسمانها در نور ديده در دست او باشند، منزه است و برتر از آنچه شريك او آورند.
همان: بخط جدم ورام در اين باره يافتم بروايت از امام باقر (ع) كه مردمى بسفر ميرفتند و بدشتى پهناور در روزى گرم و تابستانى دچار شدند و پرتو روز بر آنها تابيد و قوت و توشه‏شان را بلعيد و از تشنگى به پرتگاه نابودى افتادند تا آنجا كه ريشه درختان را كاويدند و بناگاه مردى سفيد پوش بر آنها ايستاد و سلام داد و گفتند سلام گفت شما را چه شده؟ گفتند آنچه بينى، گفت: مژده بسلامت، من مردى از پريانم كه بمحمد ابو القاسم (ص) ايمان آوردند و شنيدمش ميفرمود: مؤمن چشم و راهنما است نشود كه شما در كنار من هلاك شويد بدنبالم آئيد و بدنبالش رفتيم و ما را بسر آب و چراگاهى برد و نياز برگرفتيم و رفتيم.
من گويم: اين از معجزات آن حضرت است (ص) و كراماتش.
در آنچه ياد كنيم براى ترس از دشمن و دزد و اين دعاء از اسرار خصوصى است‏
يا آخذا بنواصى خلقه و السافع بها الى قدرته و المنفذ فيها حكمه و خالقها و جاعل قضائه لها غالبا انى مكيد بضعفى و بقوتك على من كادني تعرضت فان حلت بينى و بينهم فذلك ما ارجو و ان اسلمتنى اليهم غروا ما بى من نعمتك ما خير المنمين لا تجعل احدا مغيرا نعمك التى انعمت على سواك، و لا تغيرها انت ربى و قد ترى الذى نزل بى‏فحل بينى و بين شرهم بحق ما تستجب به الدعاء يا الله رب العالمين.
و باز ميگوئى:
بسم الله، و بالله و من الله، و الى الله و في سبيل الله‏
بار خدا خود را به تو وانهادم و بدرگاه تو رو كردم و كار مرا بتو سپردم مرا بحفظ ايمان نگهدار از پيش و پس و از راست و چپم و از بالاى سر و زير پايم و بحول و قوت خود از من دفاع كن كه‏
لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم‏
كه از امام سجاد (ع) نقل است كه چون اين كلمات گويم باك ندارم از اينكه پرى و آدمى بر سر من گرد آيند.
ذكر چند آيه كه آدمى را از دشمنان در پرده دارند، بدست راست اشاره كن بدان كه از شرش بيمناكى و بگو (9 سوره يس) وَ جَعَلْنا مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا- تا آخر آيه.
(57- سوره الكهف) إِنَّا جَعَلْنا عَلى‏ قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ‏- تا آخر آيه.
(آيه 108 سوره النحل) أُولئِكَ الَّذِينَ طَبَعَ اللَّهُ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ‏- تا آخر آيه.
(آيه 23 سوره الجاثيه) أَ فَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ‏- تا آخر آيه.
(آيه 45 سوره اسرى) وَ إِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنا بَيْنَكَ‏- تا آخر آيه 46.
و در كتاب مستغيثين ديدم بسندش تا مردى بنام ابو معلى از انصار كه دزدى باو بر خورد و خواست او را بگيرد و از او خواست چهار ركعت نماز بخواند و رهاش كرد و خواند و سجده كرد و در آن گفت: يا ودود يا ذا العرش المجيد يا فعالا لما تريد از تو خواهم بعزتت كه دست‏ كسانيست و ملكت كه دستخوش نشود و بنورت كه اركان عرشت را فراگرفته كه كفايت كنى مرا از شر اين دزد اى فريادرس بفريادم برس و اين دعاء را سه بار بازگفت و ناگاه سوارى پيش آمد كه حربه بدست داشت و آن دزد را كشت و بوى گفت: من نوشته‏اى از آسمان چهارمم و هر كه آن كند كه تو كردى او را اجابت كنم گرفتار باشد يا نباشد.
و از آن كتاب بسندش تا زيد بن حارثه كه دزدى باو چيره شد و خواست او را بكشد بوى گفت بگذارم تا دو ركعت نماز بخوانم و او را وانهاد و چون نماز را تمام كرد گفت: يا ارحم الراحمين و دزد شنيد يكى ميگويد: او را نكش و بار دوم و سوم هم چنين شد و بناگاه سوارى آمد و حربه‏اى بدست داشت كه بر سرش آتش بود و آن دزد را كشت و به گرفتار گفت باريكم كه گفتى يا ارحم الراحمين من در آسمان چهارم بودم و بار دوم در آسمان دنيا و بار سوم كه گفتى بتو رسيدم.
و در جزء چهارم كتاب دفع هموم و آخر آن احمد بن داود نعمانى ديدم از قول ابن عباس كه در شب صفين گفتم: يا امير المؤمنين بينى كه دشمنان ما را در ميان گرفتند فرمود:
تو از اين ترسيدى؟ گفتم: آرى پس گفت: بار خدايا بتو پناهم از اينكه در رهنمائى تو گمراه شوم بار خدايا بتو پناهم از اينكه با بى‏نيازى تو فقير شوم بار خدايا بتو پناهم از اينكه با سلامتى تو ضايع گردم بار خدايا بتو پناهم از اينكه مغلوب شوم با اينكه فرمان از تو است.
من گويم: خدا جل جلاله كارشان كفايت كرد.
53- همان: در ترس باران در سفر و سلامت از ضررش و فرياد كمك خواهى از تشنگى و امن از خطرش بروايتى از سليمان جعفرى كه بهمراه امام رضا (ع) بودم در سفرش بيكى از اموالش بغلامش فرمود: قبائى بردارد و من در شگفت شدم و گفتم: براى چه ميخواهد و چون بميان راه رسيديم براى نماز فرمود آمديم باران گرفت و آن قبا را بسر من واانداختند و بسجده افتاد و منم با او سجده كردم و او در سجده ماند و شنيدمش ميگفت يا رسول الله و باران ايستاد.
گويم: من يك بار از بغداد بحله روانه شدم از راه مدائن و چون از آباديها دور شديم ابرو رعد آمد و استوار گرديد و بارانى گرفت كه در تحمل ما نبود و خدا جل جلاله بدلم انداخت كه بگويم: اى كسى كه آسمانها و زمين را نگهدارى كه از جا بدر روند باران و خطرش را از ما نگهدار و هم كدورت و ضررش را بقدرت قاهره و قوت باهره‏ات و چند بار آن را و مانندش را بازگفتم با توسل بخدا جل جلاله تا بدهى رسيديم كه مسجدى داشت و بدان در آمديم و در همان لحظه باران تند فراوانى آمد و از آن سالم مانديم و اين پيش از اطلاعم باين حديث بود.
گويم: يك بار در زمستان با خانواده از كربلا با كشتى ببغداد ميرفتيم و دنيا را ابر گرفت و رعد غريد و باران شروع شد و بدلم افتاد كه بدين معنا گفتم: بار خدا اين باران را براى مصلحت بنده‏ها و نيازشان بعمارت بلاد فرود مى‏آورى و آن چون خدمتكار ما است كه ما را بزند ما را در پناه عنايت الهى و رعايت ربانى خود گيرد و آن را برسم بندگى و خدمت در آور و از ما بگردان بآنجاها كه براى بندگانت سودمند است و براى آبادانى بلادت برحمتك يا ارحم الراحمين و در همان حال باران ايستاد.
و در حديثى كه سندش افتاده بود ديدم بر حاجيان آب ناياب شده تا بدم مرگ و نيستى برسيدند و يكى از آنها غش كرد و بزمين افتاد و در آن حال مولاى ما على (ع) را ديد كه به او ميفرمود: چرا از كلمه نجات غفلت كردى؟ گفتش كلمه نجات چيست؟ فرمود: بگو
أ آدم ملكك على ملكك بلطفك الخفى‏
و من على بن ابى طالبم و از آن حال بدر آمد و نشست و آن دعا را خواند و خدا جل جلاله بى‏وقت ابرى آفريد و بارانى فروباريد كه حاجيان بر خوان عفو وجود و احسانش زنده ماندند.
و از كتاب نية الداعى است از پيغمبر (ص) كه فرمود: اى على امان امتم از دزد زدن است (آيه 110 سوره اسرى) قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ‏- تا آنجا كه فرموده و كبره تكبيرا (كه آخر سوره است).
همان: دعاى خوبى در چشم‏رسى شهر باده يا منزل سر راه كه آن را از كتاب مصباح الزائر و جناح المسافر آوردم.
بگويد: بار خدا پروردگار هفت آسمان و آنچه زير آنها است و پروردگار هفت زمين و آنچه روى آنها است، و پروردگار شياطين و هر چه گمراه كردند، پروردگار بادها و هر چه پراكندند و درياها و آنچه روان كردند از تو خواهم خير اين آبادى و هر چه در آنست و بتو پناهم از شرش و شر هر چه در آنست، بار خدايا هموار ساز برايم هر هموارى كه دارد و ياريم كن بانجام حاجتم يا قاضى الحاجات و يا مجيب الدعوات براستى مرا در آن در آور و از آن بر آور و راه يارى در آن برايم فراهم آور.
غوالى: در حديث است كه چون پيغمبر (ص) در سفر بود پيش از رب ميفرمود:
اى زمين، پروردگار من و پروردگار تو خداست با هم بخدا از شر هر چه در تورات و شر هر چه بر تو جنبد و پناهم بخدا از شر هر شير و از مار و كژدم و از شهروند و از هر پدر و فرزند، امان الاخطار بسندى كه چون پيغمبر (ص) بجنگى يا سفرى ميرفت و شب ميرسيد ميگفت: اى زمين و مانند آن را آورده.

امان الاخطار: بروايتى چون مسافر بمنزلى فرود آيد بگويد:
اللهم‏ أَنْزِلْنِي مُنْزَلًا مُبارَكاً وَ أَنْتَ خَيْرُ الْمُنْزِلِينَ‏
و دو ركعت نماز با حمد و هر سوره كوتاه خواهد بخواند و بگويد:
خدايا خير اين جا را بما روزى كن و از شر آن ما را پناه ده بار خدايا از بر آن بما بخوران و از تبش ما را پناه ده، و ما را محبوب اهلش كن و خوبان آنها را محبوب ما كن و بگويد
اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شريك له، و اشهد ان محمد عبده و رسوله و ان عليا امير المؤمنين و الائمه من ولده ائمه اتولاهم و أبرأ من اعدائهم‏
بار خدايا از تو خير اينجا را خواهم و از شرش بتو پناهم، بار خدايا آغاز در آمدن ما را در آن به ساز و ميانه‏اش را رستگارى و آخرش را كاميابى.
و چون در منزلت از يك گزنده ترسى در آنجا كه از آن ترسانى بگو، اين از دعاهاى سرى است، اى آفريننده همه آنچه در زمين است چه كه دانستى براى چه آفريدى تو تسلط دادى بر هر چه فرود از تو است من پناهم بقدرتت بر هر چه زيانبار است از زيان او بر تنم از درنده و گزنده يا جنبنده‏هاى ديگر كه رخ دهنده‏اى آفريننده آنها بسرشت خود آنها را از من كنار زن و دور كن و مسلط بر من مكن و مرا از آسيب آنها معاف دار يا الله العلى العظيم مرا به حفظ خود محفوظ دار و بپرده‏كشى نگهدارت بپوشان از هر چه بيم دارم يا رحيم.
و طبرسى ره در كتاب آداب دينى گفته: چون كوچ كنى دو ركعت نماز بخوان و براى حفظ دعا كن و با محل و اهلش وداع كن زيرا هر جا اهلى دارد از فرشته‏ها بگو: سلام بر فرشته‏هاى نگهبان خدا. سلام بر ما و بنده‏هاى خوب خدا و رحمت و بركاتش.
از مزار كبير: چون عزم بيرون رفتن كردى وضوء خوبى بگير و خاندانت را گرد آور و دو ركعت نماز بهر سوره خواهى بخوان و چون از آنها فارغ شدى و سلام دادى بگو بار خدا بتو سپردم خودم و اهل و مال و فرزندم و دنيا و آخرت سرانجامم بار خدا حاضر و غائب ما را حفظ كن بار خدا حفظ كن ما را و حفظ كن بر ما بار خدا ما را در پناه خود گير، بار خدا نعمتت را از ما مگير و عافيت و فضلت را دگرگون مكن.
و آنچه از امام باقر (ع) روايت است بگو كه فرمود: چون عزم سفر كردى وضوء بگير و نماز كن دو ركعت كه يكمى با حمد باشد سوره الرحمن و دومى با حمد و سوره واقعه يا تبارك و اگر وقت ندارى هر سوره براى شتابزدگى بخوان و سپس با اين دعاء دعاء كن:
بار خدا در اين سفرم بيرون شدم بى‏اعتمادم بر جز تو و بى‏اميد دل جز بسوى تو، و بى‏نيروى پشتيبان و چاره‏سازى جز درخواست فضلت و جويائى از رزقت و دست‏اندازى برحمتت و آرامش بخوبى عبادتت، و تو اى معبودم داناترى بدان چه بهره من است در اين سفر از آنچه‏ دوست دارم يابد و از آنچه برايم مقدر كردى و بخوشى گرفتارم نمودى تو معبودا محو كنى هر چه خواهى و بر جا دارى و نزد تو است ام الكتاب.
بار خدا رحمت فرصت بر محمد و آل محمد و بگردان از من در اين سفرم هر بلاء مقدر را و دور كن هر محذور را و مرا زير سايه عزت و لطف عفو و رحمت و حفظ حقيقى و وسعت و رقت بگير و نعمت كاملت، و بگشا برايم در آن همه درهاى فضل و عطا و احسانت، و ببند بر من راه همه بيم‏ها را و همه آنچه بد دارم و حذر ميكنم و از آن بر خود و اهل و فرزندم ميترسم، و بگشا بر من همه درهاى امن را و بگردان از من دلهره و بيتابى را و روزيم كن صبر و نيرو را و سپاس خودت را و نجات از هر محذور و مقدور را كه خود بهتر از من دانى و آن را خير دنيا و آخرتم ساز، و از تو خواهم پروردگارا كه حفظ كنى برايم آنچه بدنبالم بر جا نهادم از اهل و مال و زندگانى و هر نيازى كه نيست فوق تو آفريننده‏اى كه اميدش داشت اى كه نيست دون او پرورنده‏اى كه مناجاتش كرد، اى كه نيست جز از معبودى كه خواندش، اى كه نيست جز او پشتيبانى كه بدو حاجت برد، اى كه نيست برايش پرده‏دارى كه بدو آميخت، اى كه نيست برايش دربانى كه رشوه‏اش داد، اى كه نيست برايش دفتردارى كه با او ساخت، اى كه نيست برايش ترجمانى كه باو فرياد كرد، اى كه در برابر پرده خواستن نيفزايد جز كرم وجود رحمت فرست بر محمد و آل محمد و برايم در كارم فرج و گشايشى مقرر دار و در اين سفرم از همه بيمناكها آسودگى روزى كن و غنيمت و پيروزى بهمه مقاصد، و برسانم بهر آرزو و خواست بار خدا با هر كه از خلق خود مقدر كردى كه من نيازى و كارى با او داشته باشم او را مسخر من ساز و دلش را با من مهربان كن و براى آنچه از او خواهم و آرزو دارم توفيقش ده و در مقصد من و نيازم او را نگهبان باش و از ستم و آزارم جلوش را بگير يا ارحم الراحمين.
سپس سجده كن و هر دعاء خواهى بكن و سر بردار و بگو:
اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شريك له و اشهد ان محمدا عبده و رسوله‏
، بار خدا پديد آر آسمانها و زمين رحمت فرست بر محمد و آل محمد و با من آن كن كه اهل آنى، و در آور مرا در هر خيرى كه محمد و آل محمد را در آوردى و بر آر از هر شرى كه محمد و آل محمد را از آن بر آوردى، و جلوگيرم باش از اينكه هرگز بدى من رسد، و هر نعمتى بمن دادى هرگز ديگرگونش مساز يا ارحم الراحمين.
و باز بگو آنچه از سيد ما رسول خدا (ص) روايت شده كه فرمود: جبرئيلم آمد و گفت:
پروردگارت سلام رساند و فرمايد: اى محمد هر كه از امتت خواست منش در سفر حفظ كنم و او را سالم برسانم بگويد:
بسم الله الرحمن الرحيم‏
بنام خداست بيرون‏شدنم و باذن او بيرون روم كه از پيش آن را دانسته و در علمش شماره كرده آنچه در برون شدن و برگشتم باشد توكل بر خداى بزرگ بمانند آنكه همه كارش را باو واگذارده و از او در هر چيزش يارى خواسته و فزونى طلبيده است و خود را از هر جنبشى و نيرو جز باو مبرى كرده بمانند كسى كه از سختى برون شد بسوى آنكه سختى او را بر گشايد و بمانند فقيرى كه براى رفع فقرش بكسى رو آورده و بمانند عيالمندى كه براى بى‏نيازى عيالش بدر آمده، بيرون شدن كسى كه پروردگارش بزرگتر اعتماد او است، و بزرگتر اميد و بهتر آرمان او، خدا اعتماد من است در همه كارهايم و به او يارى جويم و نباشد چيزى جز آنچه او خواهد، از خدا خواهم بيرون شدن خوب و در آمدن خوب را نيست معبودى بر حق جز او بر او توكل دارم و بسوى او است سرانجام.
و چون گام بيرون نهى بر در خانه‏ات بگو:
بسم الله آمنت بالله توكلت على الله ما شاء الله لا قوة الا بالله،
و بر در خانه بايست و سوره حمد را از پيش رو و سمت راست و چپت بخوان سپس بگو: بار خدايا مرا و هر چه همراه دارم نگهدار و سالم‏دار و بمقصد برسان بخوبى و زيبائى يا ارحم الراحمين و چون سوار شوى بگو: سپاس خدا را كه ما را باسلام رهنمود و قرآن بما آموخت و بمحمد (ص) بر ما منت نهاد، سُبْحانَ الَّذِي سَخَّرَ لَنا هذا وَ ما كُنَّا لَهُ مُقْرِنِينَ وَ إِنَّا إِلى‏ رَبِّنا لَمُنْقَلِبُونَ‏ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ‏، در صبح و پسين در راه باش و نيم روز فرود آى، در آخر شب روانه باش نه در آغاز آن زيرا از امام صادق (ع) روايت است كه زمين در آخر شب نور ديده شود و بنقل از پيغمبر (ص) فرموده بپرهيز از بيرون شدن پس از خوابكى زيرا خدا را جانورها است كه پراكنده كند تا بكنند هر چه فرماندارند، سپس روانه شو و در آن بگو: بار خدا راه ما را باز دار و رفتن ما را نيكو دار و عافيت ما را خوش دار، و بسيار تكبير و حمد و تسبيح و استغفار كن و چون بگردنه يا تلى برآئى يا به پلى رسى بگو:
الله اكبر الله اكبر لا اله الا الله و الله اكبر، و الحمد لله رب العالمين‏
بار خدايا تو را شرف است بر هر شرفى و چون گام بر پل نهى بگو: بسم الله خدايا شيطان رجيم را از من دور كن و چون يك آبادى چشم‏رس تو شد و خواستى در آن درآئى بگو: بار خدا پروردگار هفت آسمان و آنچه در زير دارند و پروردگار هفت زمين و آنچه در بر دارند و پروردگار شياطين و آنچه گمراه كنند، پروردگار بادها و آنچه پراكنده سازند و پروردگار درياها و آنچه روانه سازند از تو خواهم خير اين آبادى و خير هر چه در آنست و بتو پناهم از شر آن و شر هر چه در آنست، بار خدايا هر راهى در آنست بر من آسان كن، و هر هموارى دارد مرا بدان موفق كن، و كمكم كن بر نيازم يا قاضى الحاجات و يا مجيب الدعوات و مرا بخوبى در آن در آور و بخوبى از آن بر آور، و برايم از سوى خود تسلط يارى كنى فراهم ساز. دعاء براى ترس از درنده و گزنده و ديو و دشمن و دزد چون از درنده ترسى بگو:
اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شريك له، له الملك و له الحمد بيده‏ الخير و هو على كل شي‏ء قدير
. بار خدا كه پديد آر هر چه در زمين است از روى دانش خود و مسلط و كوبنده هر چيز است سواى خود، اى عزيز اى منيع، بقدرت تو پناهم از هر چه زيان دارد درنده باشد يا گزنده يا تعرض‏كننده يا جانداران ديگر اى آفريننده آنها بسرشت خود دور دارشان از من و جلو آنها را بگير و بر من مسلطشان مساز، و مرا از شرشان عافيت ده يا الله يا عظيم، مرا بحفظ خود نگهدار از هر چه بيم دارم يا رحيم.
و چون از سلطانى ترسى بگو:
يا الله الذى لا اله الا هو الاكبر القائم على جميع عباده و الممضى مشيته بسابق قدره الذى عنت الوجوه لعظمته انت تكلأ عبادك و جميع خلقك من شر ما يطرق بالليل و النهار من ظاهر و خفى من عتات مرده خلقك الضعيفة حيلهم عندك لا يدفع احد من نفسه سوءا دونك، و لا يحول احد دون ما يريد من الخير، و كل ما يراد و ما لا يراد في قبضتك، و قد جعلت قبائل الجن و الشياطين يرونا و لا نراهم و انا لكيدهم خائف وجل فآمني من شرهم و باسهم بحق سلطانك يا عزيز يا منيع‏
و چون از دشمنى يا از دزدى بترسى، بگو: اى كه بكاكل خلق خود گيرائى و آنها را بقدرت خود بگشائى و حكم خود را در آنها برانى آفريننده آنانى و حكم روا و چيره بر آنها، و همه در برابر آن ناتوانند، بتو اعتماد دارم اى آقايم نزد نيروى آنها براى ناتوانى خودم، و هم به نيروى تو در برابر هر كه بمن نيرنگى دارد مرا از آنها سالم بدار، بار خدايا اگر ميان من و آنها پرده باشى همانست كه بدان اميدوارم، و اگرم بآنها واگذارى هر نعمتى كه از تو دارم دگرگون كنند اى بهتر نعمت بخشها رحمت فرست بر محمد و آل محمد، و دگرگونى نعمتت را بر من بدست جز خودت منه، و خودت هم آن را تغيير مده، تو بينى كه با من چه خواهند، پرده شوميان من و شر آنان بحق آنچه بدان دعاء را مستجاب كنى يا لله رب العالمين.
و چون خواهى فرود آئى برگزين خوشرنگ‏تر جا پا و نرم‏تر خاكها و پرگياه‏تر آنها را، و بر سر راه درون دره‏ها منزل مگير كه جايگاه مارها و چرخش درنده‏ها باشند، و در فرود شدن بگو:
اللهم‏ أَنْزِلْنِي مُنْزَلًا مُبارَكاً وَ أَنْتَ خَيْرُ الْمُنْزِلِينَ‏،
و آنگاه دو ركعت نماز بقصد مستحب و و قربتا الى الله بخوان و بگو: بار خدا بما روزى كن خير اينجا را و بتو پناهيم از شر آن، و چون خواستى از آنجا بكوچى دو ركعت نماز مستحب نيز بخوان، و خدا را براى حفظ و نگهدارى دعاء كن و آنجا و اهلش را وداع كن، زيرا هر جا اهلى دارد از فرشته‏ها و بگو:
السلام على ملائكة الله الحافظين، السلام علينا و على عباد الله الصالحين و رحمة الله و بركاته.
قرآن مجيد
سوره النحل (آيه- 80) و ساخت براى شما از پوست چهارپايان خانه‏ها كه سبك داريد آنها را در روز كوچ و در هنگام اقامت.
خصال: تا امير مؤمنان در سفارش به پسرش محمد بن حنفيه بدان كه مرد مسلمان را دو مروت باشد يكى در حضر و ديگر در سفر، آنچه در حضر است: خواندن قرآنست و همنشينى با دانشمندان، و نظر در فقه، و وقت‏شناسى نماز جماعت، و در سفر بخشش توشه، و كم اختلافى با ياران، و بسيارى ذكر خدا عز و جل در هر سربالائى و نشيب و منزل كردن و برخاستن و نشستن.
همان: تا رسول خدا (ص) كه فرمود: شش است: سه در حضر و سه در سفر، آنها كه در حضرند، خواندن قرآن خدا عز و جل، و آباد كردن مساجد خدا، و تحصيل برادران و در سفر بخشش توشه و حسن خلق، و شوخى كه گناه خدا نباشد- تا آخر خبر.
امالى صدوق: تا امام صادق (ع) فرمود: مروت در سفر فراوانى توشه است و خوبى آن، و بخشش آن بهمراهان و رازدارى از همسفران پس جدائى و پر شوخى كردن در جز آنچه مايه خشم خدا عز و جل باشد.
گويم: هر دو خبر و جز آنها در باب مروت و جز آن گذشته.
خصال: تا معصوم كه فرمود: حق مسافر اينست كه اگر بيمار شد تا سه يارانش با او باشند.
خصال: تا پيغمبر (ص) فرمود: سه تا را خدا عز و جل پذيراى حفظ نيست، كسى كه در خانه ويرانه منزل كند، و آنكه ميان راه نماز بخواند، و آنكه پاكش خود را رها سازد و نبندد.
محاسن: تا امام ششم (ع) كه از مردانگى نباشد بازگفتن آنچه در سفر بيند از خوب و يا بد.
و بسندى: تا امير مؤمنان (ع) كه همسفر مشو با كسى كه قدر تو نداند چنانى كه قدر او دانى.
همان: تا اسحاق بن جرير كه امام ششم (ع) بمن فرمود: با كه همسفر بودى؟ باو گزارش دادم و فرمود: چگونه دل پدرت خوش شد كه تو را با ديگرى وانهد و باو گزارش دادم و فرمود: چگونه است كه گفتند: يار شو با كسى كه آبروى تو باشد نه با كسى كه تو آبروى او باشى.
همان: امام پنجم (ع) فرمود: با همانند خود يار باش نه با كسى كه تو را كفايت كند كه اين خوارى مؤمن است.
همان: تا شهاب بن عبد ربه كه بامام ششم (ع) گفتم: تو دانى حال من و دست بازى مرا با برادرانم و توسعه بر آنها را و همسفر شوم با چند كسى از آنها در راه مكه و بر آنها توسعه دهم؟ فرمود: مكن اى شهاب اگر پر خرج آنها كنى و پر خرج تو كنند بآنها فشار آوردى و اگر آنها دست بازگيرند زبونشان كردى با همگنانت همسفر شو، با همگنانت يار شو.
همان: تا ابى محمد حلبى كه از امام باقر (ع) پرسيدم از گروهى همسفر كه توانگر و مستمند همراهند توانگر بدانها خرج كند؟ فرمود: اگر دلشان بآن خوش است باكى ندارد، گفتم اگر خوش دل نباشند؟ فرمود: توانگر با آنها بسازد از نان بخورد و از گوشت پخته مانده دست نكشد.
همان: تا حفص بن ربيع شامى كه نزد امام ششم (ع) بوديم و اتاق پر بود و فرمود از ما نيست كسى كه با همراه خود خوش نباشد و با رفيقش خوش نباشد و نمكين نباشد با آنكه با وى نمكين است و با مخالف او مخالف نباشد.
همان: تا رسول خدا (ص) كه فرمود: دو همراه نباشند جز كه با ثواب بيشتر و و محبوبتر نزد خدا آنكه با همراهش خوشرفتار باشد.
همان: تا رسول خدا (ص) كه توشه مسافر خوش‏خوانى و شعر است كه در آن جفاكارى نباشد.
محاسن: تا رسول خدا (ص) فرمود: از سنت باشد كه همسفران هم خرج باشند كه دل آنان پاكتر و رفتارشان بهتر باشد.
همان: تا رسول خدا (ص) كه فرمود: هيچ نفقه‏اى پيش خدا محبوبتر نيست از ميانه روى و بد دارد اسرا فرامگر در حج و عمره.
همان: تا امام ششم (ع) كه بد داشت كسى با توانگرتر از خود همسفر شود و فرمود با همانند خود همسفر شو.
همان: تا ابى بصير كه بامام ششم (ع) گفتم: كسى با توانگران همسفر شود و از همه كمتر دارد و آنان خرجى خود را بدر آورند و او نتواند باندازه آنها خرجى در آورد، فرمود: دوست ندارم خود را خوار كند با همانند خود سفر كند.
همان: تا حسين بن ابو علا كه با بيست و چند كس بمكه رفتم و در هر منزلى براشان گوسفندى ميكشتم، و چون خواستم نزد امام ششم بروم فرمود: اى حسين تو مؤمنان را خوار ميكنى؟ گفتم: از آن بخدا پناه برم، فرمود: بمن خبر رسيده كه تو در هر منزلى براشان گوسفندى ميكشتى؟ گفتم: جز خدا را قصد نداشتم فرمود: ندانستى كه در آنها كسى باشد كه خواهد كار تو را بكند و در توان او نيست و خود را كم شمارد، گفتم از خدا آمرزشخواهم و بدان بازنگردم.
همان: تا رسول خدا (ص) كه فرمود: شرافت مرد است كه در سفر توشه خوب بردارد.
همان: تا امام ششم (ع) كه چون سفر كنيد سفره برداريد و در آن خوراك خوب بگذاريد.
همان: تا امام ششم (ع) كه چون امام سجاد (ع) بمكه ميرفت براى حج و عمره بهترين توشه را بر ميداشت از بادام و شكر و قاووت ترش و شيرين.
تا امام ششم (ع) كه تبرك بجو باين كه نان در سفره و توشه خود بردارى.
همان: از صفوان جمال كه بامام ششم (ع) گفتم: بحج ميروم با خاندانم و خرج سفر را بكمرم مى‏بندم؟ فرمود: بسيار خوب پدرم ميفرمود: از فهميدگى مسافر است كه خرجى خود را نگهدارى كند.
همان: تا امام ششم (ع) كه در سفارش لقمان بود به پسرش كه پسر جانم سفر كن به همراه شمشيرت و پاپورت و عمامه‏ات و روپوشت و مشك آبت و سوزنت و نخهايت و انبانت، و با خود هر دارو بردار كه تو و هر كه با تو است از آن سود برى و با همسفرانت هم آهنگ باش جز در نافرمانى خدا، و برخى در آن فزودند: و با كمانت.
همان: تا امام ششم (ع) كه فرمود: تو كه همسفر شوى با مردمى نگو اينجا منزل كنيد و آنجا نكنيد زيرا در آنها كسى باشد كه تو را بس باشد.
همان: تا امام ششم (ع) كه لقمان به پسرش گفت: چون با مردمى همسفر شدى بسيار در كار خود و آنان مشورت كن و پر برويشان لبخند بزن، و در توشه خود بآنها كريم باش، و چون تو را خواندند بپذير، و چونت كمك خواستند بآنها كمك ده و در سه چيز از آنها پيش باش در خموشى و در نماز و بخشش هر چه دارى از پاكش و مال و توشه، و چونت بر حقى گواه خواستند گواه باش و چونت مشورت كردند بكوش در نظر دادن بآنها، و تصميم نگير تا خوب وارسى و بينديشى، و جواب مشورت مده تا برخيزى و بنشينى و بخوابى و بخورى و نماز كنى و فكر و حكمت خود را بكارگيرى در مورد مشورت زيرا هر كه اندرز پاك ندهد به مشورت خواه خود خدا راى او را از وى بگيرد، و امانت را از او ريشه‏كن كند.
چون ديدى يارانت روانه‏اند با آنها روانه شو، و چون كارى كنند با آنها همكار باش و چون صدقه يا وامى دادند تو هم بده، و از كسى كه سالخورده‏تر از تو است شنوا باش و چون در راه سرگردان شديد فرود آئيد، و اگر در مقصد دچار ترديد شديد ايست كنيد و مشورت كنيد، و چون يكى را ديديد از راه خود از او نپرسيد و او را رهنما نسازيد زيرا يكنفر در بيابان پهناور شك‏آور است شايد كه جاسوس دزدها باشد يا همان شيطانى باشد كه شما را سرگردان كرده و از دو كس در حذر باشيد جز كه در آنها بينيد آنچه من بينم زيرا خردمند چون چيزى بچشم خود بيند درستى آن را بشناسد و حاضر بيند آنچه غائب نبيند.
پسر جانم چون وقت نماز رسد آن را براى چيز پس مينداز آن را بخوان و راحت شو كه آن دين است، و در جماعت نماز بخوان گرچه بر سر چوبى باشد، بر روى پاكش خود مخواب كه زود زخم بردارد، و آن كار حكيمان نباشد جز كه در كجاوه باشى و بتوانى كشى بيارى تا مفاصل نرم شوند، نزديك منزل از مركبت پياده شو كه بتو كمك شود، و پيش از خود باو علف بده، و قصد فرود كرديد در خوبتر جاى زمين باشد در رنگ و نرمى خاك و فراوانى گياه، و چون فرود شدى پيش از نشستن دو ركعت نماز بخوان، و با آن زمين كه در آن فرود آمدى وداع كن و بدان و اهلش سلام كن كه هر جا اهلى دارد از فرشته‏ها و اگر توانى طعامى نخورى تا اول از اين صدقه بدهى بكن و تو را باد بخواندن قرآن (كتاب خدا خ ب) تا سوارى و بذكر تسبيح تا در كارى، و بدعاء كردن تا بيكارى، مبادا در آغاز شب روانه باشى، بايد سر شب منزل كنى و از نيمه شب تا پايانى روانه شوى و مبادا در راه رفتن آواز بر آرى.
همان: تا اينكه رسول خدا (ص) نهى كرده از اينكه كسى شبانه بر خاندان خود در كوبد چون كه از سفر آمده جز كه بآنها خبر داده باشد.
همان: تا رقى كه گفت: با امام ششم به ينبع (بندرى در ساحل درياى سرخ بيرون شدم و آن حضرت موزه سرخ بپاداشت گويد: گفتم قربانت اين چه موزه‏ايست كه در پاى شما بينم؟ فرمود آن را براى سفر گرفته‏ام كه در گل و باران پاينده‏تر است، گفتم من هم از آن بگيرم؟ فرمود: بگيرم بپوشم؟ فرمود: براى سفر چرا و اما بهترين موزه سياه است.
مكارم الاخلاق: از امام صادق كه فرمود: مروت نيست كه بازگويد كسى هر چه از خوب و بد در سفر ديده از عمار بن مروان كه امام صادق (ع) بمن سفارش كرد بتقوى، و پرداخت امانت، و راستگوئى و خوشرفتارى با همسفر و لا قوة الا بالله.
و از امام پنجم (ع) كه فرمود: چون با كسى آميزش كنى اگر توانى دستت بالاى دست او باشد.
از پيغمبر (ص) كه فرمود: اول رفيق و آنگاه سفر.
و پيغمبر (ص) بسفرى روانه بود و فرمود: هر كه بدخو و بدهمسايه است يار ما نشود.
و امام صادق (ع) فرمود: آقا آن است كه خدمت كند بهمسفرانش.
و روايت است از پيغمبر (ص) كه در سفرى بيارانش فرمود: گوسفندى كشتند، يكى گفت سر بريدنش با من و ديگرى گفت: پوست كندنش با من و ديگرى كه تيكه كردنش با من و ديگر پختنش با من و رسول خدا (ص) فرمود: من هم هيزمش را فراهم كنم، گفتند: يا رسول الله بپدران و مادرانمان قسم كه خود را برنج نيفكن، ما تو را بس باشيم، فرمود ميدانم ولى خدا عز و جل بد دارد بنده‏اى كه از ميان يارانش تك باشد و برخاست براشان هيزم فراهم كرد.
مردم در حضور امام صادق در باره مردانگى گفتگو كردند آن حضرت فرمود: پنداريد مردانگى بفسق و هرزگى است؟ همانا مردانگى و مروت خوراكى است نهاده براى مهمان، و بخششى است آماده، و ترويج كار خير است، و جلوگيرى از آزار، و اما آنچه گويند رندى و فسق است، سپس فرمود: مروت چيست؟ مردم گفتند: ندانيم، فرمود: بخدا مروت اينست كه كسى خوان در آستانه خانه‏اش گسترد، و دو مروت باشد يكى در سفر و ديگرى در حضر اما در حضر خواندن قرآنست و چسبيدن بمساجد، و همكارى با برادران در انجام نيازها و خوش پوشى خدمتكار كه دوست را شاد كند و دشمن را سركوب نمايد، و اما در سفر فراوانى توشه‏ خوب و بخشش آن بهمراهان، و پرده‏پوشى بر آنان بس از جدائى، و بر شوخى كردن در جز آنچه خدا عز و جل را بخشم آرد، سپس فرمود: بدان كه جدم محمد را براستى فرستاده خدا عز و جل بنده را در خور مروتش روزى دهد زيرا كمك باندازه خرج نازل شود، و صبر در خور سختى بلاء باشد.
از كتاب محاسن: نزد پيغمبر (ص) نام مردى برده شد و بخوبى ياد شد. گفتند يا رسول الله با ما بحج آمد و چون فرود مى‏آمديم پيوسته لا اله الا الله ميگفت تا بكوچيم و باز پيوسته ذكر خدا ميگفت تا فرود آئيم رسول خدا (ص) فرمود: چه كسى مركبش را علف ميداد و خوراكش را ميساخت؟ گفتند: همه ما، فرمود: همه شما از او بهتريد.
و فرمود (ع) هر كه مؤمن مسافرى را كمك دهد خدا هفتاد و سه گره كارش را بگشايد و در دنيا از غم و هم پناهش دهد و گرفتارى بزرگ او را برطرف سازد روزى كه همه مردم در خود فرو رفته‏اند.
از يعقوب بن سالم كه بامام ششم (ع) گفتم: مرا پولى است كه تمثال دارند و محرم باشند آنها را در هميانم مينهم و بكمرم مى‏بندم؟ فرمود: باكى ندارد آن هزينه تو است و پس از خدا عز و جل بآن اعتماد دارى.
و از آن حضرت است كه چون سفر كنيد سفره برداريد و در آن خوراك خوب بنهيد.
از نصر خادم كه امام كاظم (ع) بسفره‏اى نگاه كرد كه حلقه‏هاى زرد داشت فرمود: آنها را بكنيد و بجايشان حلقه آهنى نهيد كه حشرات بدان چه در آنست نيفتد و پليدش نكند.
از پيغمبر (ص) كه فرمود: توشه مسافر آواز و شعر است كه در آن ناهنجارى نباشد (يعنى هجو و بدگوئى).
نوادر راوندى: تا رسول خدا (ص) كه فرمود: چهارند كه عذرى ندارند: مردى كه وام دارد و در وطنش بدبخت است عذرى ندارد كه در روى زمين بگردد و بجويد آنچه وامش را بدهد، و مرديكه روى زنش مردى را ديده عذرى ندارد جز اينكه طلاقش دهد تا ديگرى شريك فرزندش نباشد، و كسى كه غلام بدى دارد و شكنجه‏اش ميكند عذرى ندارد جز كه او را بفروشد و يا آزاد كند، و دو همسفر كه بهم لعن كنند عذرى ندارند جز اينكه جدا شوند.
امالى طوسى: تا مفضل بن عمر كه نزد امام ششم رفتم و بمن فرمود: همسفرت كه بود؟ گفتم يكى از برادران، فرمود: او چه كرد؟ گفتم: از آنگاه كه بمدينه آمديم جايش را نميدانم، بمن فرمود: ندانى كسى كه چهل گام همراه مؤمنى باشد روز قيامت مسئول او باشد نزد خدا.
مفيد ره گفته: در حديثى بى‏سند از امام صادق (ع) كه هر كه مؤمنى را همسفر كرد در راهى و باندازه‏اى كه چشم‏رس نباشد از او پيش افتد باو ستم كرده.
دعوات راوندى: پيغمبر (ص) كه در سفرى فرمود: هر كه بد همسايه است با ما همراه نشود، و فرمود (ص) آزار را سالخورده‏تر از خود و كم‏سالتر از خود و بهتر و بدتر از خود را در خورد كنى كه اگر چنين باشى خدا جل جلاله بوجود تو بر فرشته‏ها ببالد.
لقمان به پسرش گفت: با خود از داروها توشه بردار كه تو و همراهت از آن سود بريد، و با همسفرانت سازگار باش جز در نافرمانى خدا.
از كتاب صفين: گفت چون على (ع) رو بصفين رفت به ساباط رسيد و سپس به شهر بهر سير كه يكى از يارانش بنام حريز بن سهم از بنى ربيعه نگاهى بآثار كسرى كرد و بشعر ابن يعفر تميمى مثل آورد كه:
بجاى خانه‏هاشان باد جاريست‏ كه گويا منزلى بوده موقت‏

على (ع) فرمود: چرا نگفتى (آيات 25- 29 سوره الدخان) چه بسيار بجا نهادند از باغها و چشمه‏ها، و زراعتها و آسايشگاه‏ها و نعمتها كه در آن برخوردار بود، و چنين به ارث داديم آنها را بديگران، و گريه نكرد بر آنها آسمان و زمين و مهلت نيافتند”.
اينان وارث بودند و موروث شدند، راستش شكر نعمت نكردند و براى نافرمانى از آنها سلب شد، مبادا نعمت را ناسپاس شويد كه بنقمت دچار گرديد.
محاسن: تا امام باقر (ع) كه گروه پياده را پيغمبر در رسيد و از سختى راه رفتن به آن حضرت شكوه كردند بآنها فرمود: از هروله كمك گيريد.
همان: تا طلحه نهدى كه امام ششم بما فرمود: راه رويد و هروله كنيد كه بر شما سبكتر باشد.
همان: تا امام باقر (ع) كه رسول خدا (ص) مردمى را ديد كه راه رفتن آنها را بسختى افكنده بود فرمود لوكه راه رويد و چنان كردند و خستگى آنها رفت.
همان: تا امام ششم (ع) كه رسول خدا (ص) در كراع الغميم (منزلى ميان مكه و مدينه) راحت باش داد و پياده‏ها برايش در صف شدند و گفتند: از او دعوت كنيم، آن حضرت گفت خدايا بآنها اجر و نيرو بده سپس فرمود: اگر به لوكه رفتن يارى جوئيد پيكرهاتان سبك شود و راه را ببريد و چنان كردند و پيكرشان سبك شد.
و افزوده كه فرمود بامداد برويد و كمى از آخر شب كه زمين در شب نورديده شود.
مكارم الاخلاق: امام صادق (ع) فرمود: دو منزل يكى كردن توشه را نابود كند و خود را بد كند و جامه‏ها را كهنه كند و پيغمبر (ص) فرمود: چون كسى خسته و وامانده شود لوكه رود.
و امام صادق (ع) فرمود: چون راه گم كنيد بسمت راست راه برويد.
دعوات راوندى: امير مؤمنين (ع) فرمود: بر شما باد بدوشيزه گرچه كساد باشد و بر جاده شوسه گرچه پيچ دارد و بر شهرنشينى گرچه ستم آرد.
و گفتند: چون رفتن خواهى در دو سوى روز باشد و در نيم روز منزل كن و آخر شب راه رو و در آغازش مرو و پيغمبر (ص) فرمود: بپرهيز از برون شدن پس از خوابكى كه خدا را جاندارانيست پراكنده سازد و بكنند آنچه فرمان دارند.
و گفتند: در راه رفتن بگو: بار خدا راه ما را باز كن و سير ما را خوش كن، و عافيت ما را نيكو دار، و پر تكبير و حمد و تسبيح بگو و استغفار كن كه سفر تيكه‏ايست از عذاب.
محاسن: تا هشام بن سالم كه شنيدم امام ششم (ع) ميفرمود: در دو خنكى (صبح و پسين) راه رويد گفتم: از گزنده‏ها بيم داريم فرمود: اگر بشما چيزى رسد بهتر باشد با اينكه شماها در امانيد.
همان: تا رسول خدا (ص) كه فرمود: بر شما باد راه رفتن در شب كه زمين در آن نورديده شود.
همان: تا امام ششم (ع) كه چون امير مؤمنان (ع) قصد سفر ميكرد آخر شب راه ميرفت: فرمود: و از اين است حديث پرنده و موزه و مار (كه حضرت موزه در آورد براى وضوء و مارى در آن خزيد و پرنده‏اى آن را بالا برد تا مار افتاد و شايد مقصود اينست كه اين حادثه در شب روى آن حضرت بوده).
همان: تا حمران بن اعين كه بامام باقر (ع) گفتم: مردم گويند زمين براى مادر شب نورديده شود چگونه باشد؟ فرمود: همچنين و جامه‏اش را برگرداند.
همان: تا رسول خدا (ص) كه فرمود: چون در چادر يا خيمه منزل كرديد بيرون نيائيد كه در معرض دستبرد باشيد.
همان: تا رسول خدا (ص) فرمود بپرهيزيد از جا گرفتن بر سر راه و درون دره‏ها كه گردشگاه درنده‏ها و جايگاه مارها باشند.
همان: تا رسول خدا (ص) كه فرمود: منزل نكنيد در دره‏ها كه جايگاه درنده‏ها و مارهايند.
همان: تا مفضل بن عمر كه بهمراه امام ششم (ع) بمكه ميرفتيم و بيك دره رسيديم فرمود: اينجا منزل كنيد و بدره نرويد و همان جا منزل كرديم و درنگى نكرديم كه ابرى بر ما سايه افكند و به تندى باريد تا دره سيلابى شد و هر كه در آن بود آزار نمود.
همان: تا رسول خدا (ص) كه فرمود: نرمش را دوست دارد و بدان كمك كند چون سوار بر چهارپاهاى لاغريد بمنزل مناسب آنها را فرود آريد اگر زمين خشك است شتاب كنيد و خود را نجات دهيد و اگر سبزه است آنها را منزل دهيد.
همان: تا امام باقر (ع) فرمود: چون بزمين سبزه و پر گياه روانى آرام برو و اگر بزمين خشك رسيدى با شتاب برو.
محاسن: تا هشام كه امام ششم (ع) براى گروهى از يارانش كه پياده به حج رفتند دعاء كرد كه بار خدايا آنان را بر سر گامهاشان بدار و رگهاشان را آرام دار.
همان: تا موسى بن بكر كه خواستم با امام كاظم (ع) وداع كنم و برگى بمن نوشت خدا مهم ترا كفايت كند، و خير برايت مقدر سازد و حاجتت را در بودن با خدا و در سايه او فراهم آورد.
همان: تا امام ششم (ع) كه چون امير مؤمنان (ع) با حسن و حسين و عقيل ابن ابى طالب و عبد الله بن جعفر و عمار بن ياسر (رضي الله عنه) ابو ذر ره را بدرقه كردند بهمراهان فرمود: وداع كنيد با برادر خود كه بناچار مسافر بايد برود و بدرقه كن بايد برگردد، و هر كدام آنان باندازه توان سخنى گفت، حسين بن على (ع) فرمود: رحمت خدا بر تو اى ابو ذر آن مردم تو را دچار بلا كردند زيرا دين خود را از آنها دريغ داشتى و آنها دنياى خود را از تو دريغ داشتند و فردا است كه تو نيازمندترى بدان چه از آنها دريغ داشتى و بى‏نيازتر از آنچه دريغت داشتند ابو ذر گفت: رحمت خدا بر شما از ميان خاندانها مرا در دنيا غمى در دل نيست جز براى شما راستش چون من شما را ياد كنم بياد رسول خدا (ص) افتم.
همان: تا امام ششم (ع) كه چون رسول خدا (ص) با مؤمنى وداع ميكرد ميگفت:
خدا شما را رحمت كند و تقوى بشما توشه دهد و روى شما را بهر خير كند و هر حاجت شما را برآورد و دين و دنياتان را سالم دارد و شما را سالم ببازماندگان سالم برگرداند.
همان: تا امام باقر (ع) كه بود رسول خدا (ص) چون با مسافرى وداع ميكرد دستش را ميگرفت و ميفرمود: خدا بخوشى همراهت باد، و كمك كاملى بتو دهاد، و ناهمواريها را برايت هموار كناد، و دور را برايت نزديك سازد، و مهمت را كفايت كند و دين و امانت و سر انجام كارت را نگهدارد، و تو را بهر خيرى متوجه سازد، بر تو بايد بتقوى از خدا، تو را بخدا ميسپارم، برو بر بركت خدا.
همان: تا گويد: امام ششم (ع) در وداع با مردى فرمود: تو را و امانت و دينت را بخدا مى‏سپارم، خدا تقوى را توشه تو كند و هر جا رو كنى خيرت دهد (راوى گفت) و آنگاه بما رو كرد و فرمود: اين وداع رسول خداست با على (ع) چونش بسوئى ميفرستاد.
همان: تا امام ششم كه فرمود: رسول خدا (ص) در وداع با مردى فرمود: خدايت سالم دارد و بهره‏مند كند و ميعاد از آن خداست.
همان: تا حسين بن موسى كه براع وداع نزد امام ششم رفتيم فرمود: بار خدايا بيامرز گناهان ما را كه ما گنهكاريم و بر جا دار ما را و آنها را بگفتار پا بر جا در آخرت و دنيا و عافيت ده ما را و آنها را از شر آنچه مقدر كردى براى بندگانت و بلادت در اين سال آينده و شتاب كن در نصرت آل محمد و دوستشان، و بزودى دشمنشان را رسوا كن.
مكارم الاخلاق: هر كه خواهد كسى را وداع كند بگويد: دين و امانتت را به خدا مى‏سپارم و سرانجام كارت را، خدا بخوشى همراهت و بخوبى عافيت بخشد، نيازت را بر آورد و از تقوى توشه‏ات دهد، و رويت را بهر خيرى كند، و سالم و بهره‏مندت برگرداند و در كتاب محاسن است از امام صادق (ع) كه رسول خدا (ص) با مردى وداع كرد و باو فرمود:
خدايت سالم و بهره‏مند دارد.

آداب برگشت از سفر

تفسير عياشى: تا امام صادق (ع) فرمود: چون كسى سفر كرد و از سفر آمد براى خاندانش بدان چه تواند ارمغانى آورد گرچه سنگى باشد چون ابراهيم دچار تنگى ميشد نزد قوم خود آمدى و در يك تنگى نزدشان آمد و دچار بحران بودند و با دست تهى برگشت، و چون نزديك منزلش رسيد از الاغش فرود شد و خورجين خود را پر از شن كرد تا روح ساره را آرام سازد، و چون بمنزل آمد خورجين را از الاغ فرود آورد، و بنماز ايستاد، ساره آمد و آن را گشود و ديد پر آرد است از آن خمير كرد و نان پخت و بآن حضرت گفت: از نماز بار گير و بخور، باو فرمود: اين از كجا است؟ گفت: از آردى كه در خورجين است و او سر به آسمان برداشت و گفت: گواهم كه تو خليل هستى (در دنبال آيه‏ وَ اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْراهِيمَ خَلِيلًا) آمده از پاورقى ص 282.
مكارم الاخلاق: براى خوشامد كسى كه از سفر حج يا جز آن آيد، بنقل از امام صادق (ع) كه پيغمبر (ص) براى كسى كه از حج آمده ميفرمود: خدا از تو قبول كند و عوض هزينه‏ات را بدهد و گناهت را بيامرزد.
امام صادق (ع) فرمود: هر كه هم آغوش شود با يك حاجى كه هنوز گرد راه بر او است گويا حجر الاسود را بوسيده است، و چون كسى از سفر آيد و بمنزلش در آيد سزا است كه بكارى بند نشود تا خود را با آب بشويد و دو ركعت نماز بخواند و سجده كند و صد بار شكر گويد براى خدا چنين روايت شده از آنان.
چون جعفر طيار از حبشه برگشت رسول خدا (ص) او را بسينه چسباند و ميان دو چشمش را بوسيد و فرمود: ندانم بكدام از دو تا شادتر باشم بآمدن جعفر يا بفتح خيبر، و شيوه ياران رسول خدا (ص) بود كه بهم دست مى‏دادند و چون يكى از آنها از سفر بازمى‏گشت و برادرش باو بر ميخورد هم آغوش ميشدند.

 

مقالات مرتبط

2 پاسخ

  1. سلام خدا قوت

    روایات اهل بیت برای همه امور زندگی واقعا ناب و بدون مثل هست

    خدا قوت به شما ،🙏🙏

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *